گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ مفسران را در این آیه سه قول است، قومی گفتند: دعا بمعنی عبادت است و استجابت بمعنی اثابت، ای اعبدونی و وحدونی اثبکم و اغفر لکم، لمّا عبر عن العبادة بالدّعاء جعل الإثابة استجابة. می‌گوید مرا پرستید و مرا معبود خود دانید یگانه تا شما را ثواب پرستش دهم نعیم باقی و ملک جاودانه. و خبر درست است که رسول خدا (ص) گفت.

«الدعاء هو العبادة» ثمّ قرأ «و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین».

قومی گفتند: دعا اینجا بمعنی استغاثت است، ای استغیثونی فی الضّرّاء اغثکم فریاد خواهید بمن بوقت گزند و درماندگی تا شما را فریاد رسم و از گزند رهایی دهم چنانک جایی دیگر فرمود: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ.

قول سوم انست که دعا بمعنی سؤال است و استجابت بمعنی اعطا، ای سلونی اعطکم میفرماید: سؤال که کنید از من کنید، عطا که خواهید از من خواهید که جواد و مفضل منم، بخشنده فراخ بخش منم، اگر طاعت کنید قبول ور من، اگر سؤال کنید عطا بر من، اگر گناه کنید عفو بر من، آب در جوی من، راحت در کوی من، طرب در طلب من، انس با وصال من، شادی بلقا و رضای من مصطفی علیه لصلاة و السلام فرمود: «من لم یسئل اللَّه یغضب علیه».

و قال صلی اللَّه علیه و سلم: «اذا سألتم اللَّه فسلوه ببطون اکفکم و لا تسئلوه بظهورها و اذا فرغتم فامسحوا بها وجوهکم و ما سئل اللَّه شیئا احبّ الیه من ان یسئل العافیة».

و گفته‌اند: دعا لفظی جامع است بیست خصلت از خصال حسنات در ضمن آن مجتمع، همچون معجونی ساخته از اخلاق متفرّق، و آن عبادت است و اخلاص و حمد و شکر و ثنا و تهلیل و توحید و سؤال و رغبت و رهبت و ندا و طلبت و مناجات و افتقار و خضوع و تذلّل و ممکنت و استغاثة و استکانت و التجا، رب العالمین باین کلمات مختصر که فرمود: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ترا با این بیست خصلت می‌خواند و ثواب آن بیست خصلت ترا میدهد، تا بدانی که این قرآن جوامع الکلم است. آن روز که این آیت فرو آمد: قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ صحابه رسول گفتند: لو نعلم ایّ ساعة و ای وقت ندعوه أ فی لیله ام فی نهاره کاشک مادانستیمی که کی او را خوانیم در کدام ساعت از ساعات شب و روز او را خوانیم، بروایتی دیگر گفتند: این ربنا أ قریب فنناجیه ام بعید فننادیه صحابه گفتند: یا رسول اللَّه ما را می‌فرماید تا او را خوانیم، نزدیک است بما تا بر از خوانیم یا دورست از ما تا بآواز خوانیم؟ بجواب ایشان این آیت آمد: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ای اخبرهم انی قریب من کلّ عبد اسمع دعاءه و احول بینه و بین قلبه و انا اقرب الیه من حبل الورید و انا اقرب الی القلب من ذی القلب الی قلبه، ثمّ قال: أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ ای استجیب لکلّ عبد دعاه اذا دعانی بالشرط الذی شرطته علیه و قوله: فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی یعنی فلیجیبونی فیما افترضت علیهم من الدعاء لی فالاستجابة من اللَّه عز و جل إعطاء ما یسئل و من العبد الانقیاد و الطاعة.

قوله: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ قرأ ابن کثیر و ابو جعفر و ابو بکر: «سیدخلون» بضمّ الیاء و فتح الخاء. و قرأ الآخرون بفتح الیاء و ضمّ الخاء. «داخرین» ای صاغرین ذلیلین. قیل لسفیان: ادع اللَّه، قال: ترک الذنوب هو الدّعاء.

ثمّ ذکرهم النعم فقال: اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ ای لتستریحوا فیه من تعب النهار. و قیل: تخلو بنفسک فتحاسبها، وَ النَّهارَ مُبْصِراً ای مضیئا، یقال: ابصر النهار اذا أضاء، ای یبصر به المبصرون ممن یبغی الرزق و یسعی فی طلب المعاش.

إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ بخلق اللیل و النهار، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ ربهم فی نعمه. قال ابن هیصم: جعل اللیل مناسبا للسکون من الحرکة لان الحرکة علی وجهین: حرکة طبع و حرکة اختیار، فحرکه الطبع من الحرارة و حرکة الاختیار من الخطرات المتتابعة بسبب الحواس، فخلق اللیل باردا لیسکن الحرکة مظلما لیسد الحواس.

ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ ای اللَّه الذی جعل اللیل و النهار هو ربکم خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ «کلّ» هاهنا بمعنی البعض. و قیل: عام خص منه ما لا یدخل فی الخلق. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ ای تصرفون عن الحق؟

«کذلک» ای کما افکتم عن الحق مع قیام الدلائل کذلک یُؤْفَکُ الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ.

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً ای موضع استقرار تستقرّون علیها و تمشون فیها، وَ السَّماءَ بِناءً سقفا مرفوعا فوقکم کالقبّة، وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ صورة الانسان احسن الامور، لقوله تعالی: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ قال مقاتل ای خلقکم فاحسن خلقکم. و قال ابن عباس: خلق ابن آدم قائما معتدلا یأکل و یتناول بیده و غیر ابن آدم یتناول بفیه. وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ اللذیذات الحلالات من غیر رزق الدّواب و الطیر، ای جعل رزقکم اطیب. ثمّ دل علی نفسه فقال: ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ ای الذی صنع هذه الاشیاء و انعم بهذا کلّه هو ربکم الذی یستوجب منکم العبادة، فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ.

هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ معنی الحی هو الفعال الدراک حتی ان من لا فعل له اصلا و لا ادراک فهو میّت، و اقل درجات الادراک ان یشعر المدرک بنفسه فما لا یشعر بنفسه فهو الجماد المیّت فالحی الکامل المطلق هو اللَّه عز و جل فهو الذی یندرج جمیع المدرکات تحت ادراکه و جمیع الموجودات تحت فعله حتی لا یشذ عن علمه مدرک و لا عن فعله مفعول و کلّ ذلک للَّه تعالی فهو الحی المطلق و کلّ حیّ سواه فحیاته بقدر ادراکه و فعله. ثمّ قال: فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ای اخلصوا له دینکم و عبادتکم فانه لا یقبل من الدین الّا ما اخلص له. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قال الفراء: هو خبر و فیه اضمار الامر، مجازه: فادعوه و احمدوه. قال ابن عباس: من قال لا اله الّا اللَّه فلیقل علی اثرها الحمد للَّه رب العالمین فذلک قوله عز و جل: فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.

قُلْ إِنِّی نُهِیتُ روی انّ کفّار قریش قالوا: یا محمد الا تنظر الی ملّة ابیک عبد اللَّه و ملّة جدّک عبد المطلب فتأخذ بها؟ فانزل اللَّه عزّ و جل: قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ای الاصنام لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی ای القرآن و الوحی، وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ای استقیم له و اخضع و اخلص له التوحید.

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ای خلق اصلکم من تراب یعنی آدم علیه السلام ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ای ثمّ خلقکم من ماء الصلب یوضع فی الرّحم، ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ای یصیر النطفة دما جامدا ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ای اطفالا. العرب توحّد الجماعة کثیرا کالارض مع السماوات بمعنی الارضین و کالسمع مع الأبصار بمعنی الاسماع. ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ای منتهی شبابکم و قوّتکم. یقال: اذا بلغ الانسان احدی و عشرین سنة دخل فی الاشدّ و ذلک حین اشتدّت عظامه و قویت أعضاءه، ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً ای تصیروا الی حالة الشیخوخة. یقال: اذا ظهر البیاض بالانسان فقد شاب و اذا دخل فی الهرم فقد شاخ، قال الشاعر.

فمن عاش شبّ و من شبّ شاب

و من شاب شاخ و من شاخ ماتا

روی ان ابا بکر قال: یا رسول اللَّه قد شبت، فقال: «شیّبتنی هود و اخوانها»

یعنی سورة هود. و کان الشیب برسول اللَّه (ص) قلیلا. یقال کان شاب منه احدی و عشرون شعرة، و یقال: سبع عشرة شعرة. و قال انس: لم یکن فی رأسه و لحیته عشرون شعرة بیضاء.

و قال بعض الصحابة: ما شانه اللَّه ببیضاء، و سئل آخر منهم فاشار الی عنفقته، یعنی کان البیاض فی عنفقته و انما اختلفوا لقلّتها، یقال، کان اذا ادهن خفی شیبه.

وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ ای من قبل ان یشیخ، وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّی ای وقتا محدودا لا تجاوزونه یرید اجل الحیاة الی الموت. و قیل: الاجل المسمّی یوم القیمة یعنی تتناسلون الی ذلک الاجل ثمّ ینقطع، وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ای ابقاکم لتتفکّروا فیما لکم و علیکم و لکی تعقلوا توحید ربکم و قدرته.

هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ لا خالق للحیاة و الموت الّا اللَّه فلا محیی و لا ممیت الّا اللَّه، فَإِذا قَضی‌ أَمْراً ای اذا اراد امرا کان فی علمه کونه فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ مرّة واحدة لا یثنی قوله مرّتین. و قیل فیکون من غیر کلفة و عنآء.

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ یعنی القرآن لیس من عند اللَّه. و قیل: انها نزلت فی القدریة. و قیل: نزلت فی المشرکین، أَنَّی یُصْرَفُونَ ای کیف یصرفون عن دین لحق ذکر الجدال مکرّر فی السورة فی اربعة مواضع فجاز ان یکون فی اربعة اقوام او اربعة اصناف، و جاز ان یکون التکرار للتأکید.

الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ ای بالقرآن الّذی انزلت علیک یا محمد، وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا ای بالدین الحق الذی ارسلنا به رسلنا و قیل: بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا یعنی سنّة النبی (ص) کان جبرئیل ینزل بهما جمیعا. و مثله قوله عز و جل: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی‌ إِلَیْکَ وَحْیُهُ و قوله: فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ، ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ‌.

فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ یعنی و بال فعلهم یوم القیمة.

إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یعنی اذ الاغلال فی ایدیهم الی اعناقهم، کقوله: إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا. قیل: «السلاسل» عطف علی «الاغلال» و قیل: رفع بالابتداء و ما بعده خبره، و التقدیر: یسحبون بالسلاسل فی الحمیم ایشان را بر رویها در آب جوشان دوزخ میکشند.

ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ تسجر بهم جهنم عذاب دوزخیان انواع است: یکی از ان سلاسل است در دست زبانیه، زنجیرها آتشین که دوزخیان را بدان ببندند هر زنجیری هفتاد گز هر گزی هفتاد حلقه، اگر یک حلقه آن بر کوه‌های دنیا نهند چون ارزیز بگدازد، آن زنجیرها بدهن کافر فرو کنند و بزیرش بیرون کشند و بآن زنجیر ایشان را در حمیم کشند. حمیم آب گرم است جوشان، اگر یک قدح از ان بدریاهای دنیا فرو ریزند همه زهر شود، قدحی از ان بدست کافر دهند هر چه بر روی وی پوست و گوشت و چشم و بینی بود همه اندران قدح افتد، اینست که رب العزة فرمود: یَشْوِی الْوُجُوهَ.

چون حمیم بشکم رسد هر چه اندر شکم بود بزیر بیرون شود، فذلک قوله: سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ و از ان حمیم بر سر ایشان می‌ریزند تا پوست و گوشت و پی و رگ ازیشان فروریزد استخوان بماند سوخته، ندا آید که: یا مالک جدد لهم العذاب فانی مجدد لهم الأبدان . گفته‌اند که عاصیان مؤمنان را در دوزخ ده چیز نباشد روی ایشان سیاه نبود، چشم ایشان ازرق نبود، در گردن ایشان غلّ نبود، در دست ایشان زنجیر نبود، بر پای ایشان بند نبود، گزیدن مار و کژدم نبود، حمیم و زقوم نبود، مقارنت دیو نبود، نومیدی نبود، جاوید فرقت و قطعت و لعنت نبود، چون حرارت و زبانه آتش بایشان رسد ندا آید که: «یا نار کفّی عن وجوه من سجدنی فلا سبیل لک علی مساجدهم».

«ثمّ قیل لهم» ای یقول لهم الخزنة و هم فی ذلک العذاب أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ خازنان دوزخ ایشان را گویند: کجااند آن انبازان که می‌گرفتید فرود از اللَّه؟ ایشان دو گروه شوند، گروهی بگناه و کفر خویش معترف شوند. لقوله: فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ جواب دهند و گویند: «ضلّوا عنّا» ای فقدناهم و لا نراهم، یعنون عیسی و عزیرا و الملائکة. و گروهی انکار کنند گویند: لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً، همانست که جایی دیگر فرمود. ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ. قال الحسین بن الفضل: بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً ای ضاعت عبادتنا لها فلم نکن نصنع شیئا، کما یقول من ضاع عمله: ما کنت اعمل شیئا. کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ عن الرشد و الایمان و عن طریق الجنّة.

ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ القول هاهنا مضمر، ای یقال لهم: ذلکم العذاب بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ ای تبطرون و تتکبّرون فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ ای بالباطل، وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ ای هذا جزاء فرحکم بتکذیب الانبیاء و اشراککم و کفرکم لنعم اللَّه و استهزائکم بالمؤمنین. یقال: الفرح الشرک و المرح العدوان و قیل: فرحوا بما کان یصیب رسول اللَّه (ص) و المؤمنین من المصائب. و قیل: فرحوا بغیر ما کان یجوز لهم الفرح به، قال اللَّه عز و جل: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا.

ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ ای یقال لهم ادخلوا الأبواب السبعة، خالِدِینَ فِیها مقیمین لا تخرجون، فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ عن الایمان باللّه.

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ای اصبر یا محمد علی ما تلقاه من قومک من الاذی فانّ وعد اللَّه فی الانتقام لک منهم حق، فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ یا محمد فی حیاتک بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ من العذاب و هو القتل و الاسر، أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ قبل ان نریک عذابهم فی الدنیا، فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ فی الآخرة فنجزیهم باعمالهم.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ ای بعثنا الی الماضیة رسلا کما بعثناک الی قومک، مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ ای سمّیناهم لک فانت تعرفهم، وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ای لم نسمّهم لک فصبروا علی اذی القوم فتأسّ بهم و اصبر. ذهب بعض المفسرین الی ان الانبیاء معدودون و ان عددهم مائة الف و اربعة و عشرون الفا، و ذلک‌

فی خبر ابی ذر رضی اللَّه عنه قال قلت: یا رسول اللَّه کم الانبیاء؟ قال: «مائة الف و اربعة و عشرون الفا» قلت: یا رسول اللَّه کم الرسل من ذلک؟ قال: «ثلاثمائة و ثلاثة عشر جمّ غفیر» قلت: کثیر طیّب، قلت: من کان اوّلهم؟ قال: «آدم» قلت: یا رسول اللَّه أ نبیّ مرسل؟ قال: «نعم خلقه اللَّه عز و جل بیده و نفخ فیه من روحه» قال: «یا با ذر اربعة سریانیّون: آدم و شیث و ادریس و نوح و اربعة من العرب: هود و شعیب و صالح و نبیّک، یا با ذر اوّل انبیاء بنی اسرائیل موسی و آخرهم عیسی و اول الرسل آدم و آخرهم محمد».

و ذهب بعضهم الی ان عدد الانبیاء ثمانیة آلاف، و فی ذلک ما روی عن النبی (ص) قال: «بعثت علی اثر ثمانیة آلاف نبیّ».

و ذهب بعضهم انّ عددهم غیر معلوم و لا یجوز حصرهم بل یجب الایمان بجملتهم. و عن علیّ (ع) قال: «بعث اللَّه رسولا اسود لم یقصّه فی القرآن».

وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ای بأمر اللّه و ارادته، فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ یعنی بالعذاب لهم و هو القتل ببدر قُضِیَ بِالْحَقِّ ای اهلکوا بالحق، یعنی علی استحقاق، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ ای الکافرون، و المبطل صاحب الباطل.

«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ» الانعام هاهنا الإبل خاصة، و فی قوله: وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً الإبل و البقر و الماعزة و الضّائنة، لِتَرْکَبُوا مِنْها ای بعضا منها، وَ مِنْها تَأْکُلُونَ ای و تأکلون بعضا منها، ای منها ما یصلح للرّکوب و منها ما یصلح للاکل، وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ ای الالبان و الاوبار و الجلود، وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَةً فِی صُدُورِکُمْ ای تحمل اثقالکم فی اسفارکم من بلد الی بلد و تستعملونها فی الزراعة و الدّیاسة، وَ عَلَیْها ای علی الإبل فی البرّ وَ عَلَی الْفُلْکِ فی البحر «تحملون» هذا کقوله عز و جل: وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ.

یُرِیکُمْ آیاتِهِ‌ ای دلائل قدرته،أَیَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ‌ انّها لیس من عند اللَّه، هذا کقوله: فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ.

ثمّ خوّف کفّار مکة مثل عذاب الامم الخالیة لیحذروا فلا یکذّبوا محمدا (ص) فقال: أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فیعتبروا بما یشاهدونه من آثار الامم الماضیة کانُوا أَکْثَرَ من اهل مکة عددا وَ أَشَدَّ قُوَّةً فی الأبدان و العدد وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ یعنی ما احدثوا من القصور و الأبنیة، فَما أَغْنی‌ عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ ای ما کانوا یلدون و یبنون و یغرسون و یجمعون، هذا کقوله: ما أَغْنی‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ ای و ما ولد و جمع.

فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ هذا کقوله: کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ. و معنی العلم هاهنا الحیل کقول قارون: إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی‌ عِلْمٍ عِنْدِی. و قال مجاهد: هو قولهم: نحن نعلم ان لن نبعث و لن نعذّب، سمّی ذلک علما علی ما یدّعونه و یزعمونه و هو فی الحقیقة جهل. و قیل: فی الآیة تقدیم و تأخیر، تقدیره: فلمّا جاءتهم رسلهم بالبیّنات من العلم فرحوا بما عندهم وَ حاقَ بِهِمْ ای احاط بهم و لزمهم ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ای جزاء فعلهم و قولهم.

فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا ای عاینوا العذاب عند الموت، قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ ای تبرّأنا من الاصنام و ممّا کنّا نعدل باللّه.

فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ ای تصدیقهم بالوحدانیة اضطرارا فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا ای عذابنا یعنی لم یأتوا به فی الوقت المأمور به فلم ینفعهم ذلک، سُنَّتَ اللَّهِ نصب علی المصدر، ای سنّ اللَّه سنّة بینهم و هی عذاب الکفار و عدم الانتفاع بالایمان وقت البأس. و قیل: سنة اللَّه نصب علی الاغراء، ای احذروا سنّة اللَّه الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ انهم اذا عاینوا العذاب لم ینفعهم الایمان، هذا کقوله: فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ. وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ بذهاب الدّارین. قال الزجاج: الکافر خاسر فی کلّ وقت و لکنّه یتبیّن له خسرانه اذا رأی العذاب.