گنجور

 
میبدی

قوله تعالی قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ اعلم انّ الرزق قسمان: قسم ظاهر و قسم باطن فالظاهر هی الاقوات و الاطعمة و ذلک للظواهر و هی الأبدان و الباطن هی المعارف و المکاشفات و ذلک للقلوب و الاسرار و هذا اشرف القسمین فانّ ثمرته حیاة الابد و ثمرة الرزق الظاهر قوّة الی مدّة قریبة الامد و اللَّه تعالی هو المتولی لخلق الرزقین و المتفضّل بالایصال الی کلا الفریقین و لکنّه یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ رزق ظاهر دیگر است و رزق باطن دیگر، رزق ظاهر مطعومات است حیاة فانی را و رزق باطن مکاشفات است حیاة باقی را، مطعومات را شرط آنست که حلال بدست آری و حلال خوری، رب العالمین میفرماید: کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً حلال خورید و پاک خورید و کار نیکو کنید. و قال النبی (ص): طلب الحلال فریضة بعد الفریضة ای بعد فریضة الایمان و الصّلاة و قال (ص): من اکل الحلال اربعین یوما نور اللَّه قلبه و اجری ینابیع الحکمة من قلبه و فی روایة: زهده اللَّه فی الدنیا، و قال: ان للَّه ملکا علی بیت المقدس ینادی کل لیلة: من اکل حراما لم یقبل منه صرف و لا عدل، الصرف النافلة و العدل الفریضة.

و گفته‌اند: از پاکی مطعم و حلالی قوت صفای دل خیزد و از صفای دل نور معرفت افزاید و با نور معرفت مکاشفات و منازلات در پیوندد و هو الرزق الباطن المشار الیه فی قوله.

لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً، مکاشفت دیدار دل است با حق، دل در ذکر مستهلک، سرّ در نظر مستغرق جان در حقّ فانی، اینجا صبح یگانگی دمد از افق تجلّی آفتاب عیان تابد از خورشید و جود وجد در واجد فانی شود و واجد در موجود تا از دل نماند جز نشانی و از سرّ نماند جز بیانی و از جان نماند جز عیانی.

کسی کو راعیان باید خبر پیشش و بال آید

چو سازد با عیان خلوت کجا دل در خبر بندد

وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً ای محمد ترا که فرستادیم بکافّه خلق فرستادیم جنّ و انس را متابعت تو فرمودیم، عقدها بعقد تو فسخ کردیم، شرعها بشرع تو نسخ کردیم، فرمان آمد که ای جبرئیل از عالم علوی بعالم سفلی شو بانک بر اهل شرق و غرب زن که ای شما که خلایق‌اید همه روی بطاعت محمد مرسل آرید و سر بر خط شرع وی نهید که طاعت او طاعت ماست مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ، و اتّباع او دوستی ماست فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ، و بود او رحمت شماست وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ، شرف و منزلت این سیّد آنجا رسید که رب العالمین با موسی کلیم در مقامات مناجات این خطاب کرد که: یا موسی ان اردت ان اکون اقرب الیک الی لسانک و من روحک الی نفسک فاکثر الصلاة علی محمد النبی.

صدق صدّیقان عالم گرد شراک نعلین چاکران وی بود و منکران او را کاذب میگفتند، صدای وحی غیب عاشق سمع عزیز وی بود و بیگانگان او را کاهن میخواندند، عقول همه عقلای عالم از ادراک نور شراک عزّ او عاجز بود و کافران نام او دیوانه می‌نهادند، آری دیده‌های ایشان بحکم لطف ازل توتیای صدق نیافته و بچشمهای ایشان کحل اقبال حق نرسیده از انست که ما را نشناختند و گفتند: ما هذا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ و بعزت قرآن راه نبردند تا می‌گفتند: ما هذا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَریً، لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ. چشمی که مستعمل شده مملکت شیطان باشد ما را چون شناسد؟! دلی که ملوّث تصرّف دیو بود از کجا جلال عزّت قرآن بداند؟! دلی باید بضمان امان و حرم کرم حق پناه یافته تا راه برسالت و نبوّت ما برد، سمعی باید بزلال اقبال ازل شسته تا جلال عزت قرآن او را بخود راه دهد، دیده‌ای باید از رمص کفر خلاص یافته و از خواب شهوات بیدار گشته تا معجزات و آیات ما ببیند و دریابد، ای جوانمرد! هر که جمالی ندارد که با سلطانان ندیمی کند چه که با کلخنیان حریفی نکند؟

در مصطبه‌ها همیشه فرّاشم من

شایسته صومعه کجا باشم من‌

هر چند قلندری و قلّاشم من

تخمی بامید درد می‌پاشم من‌

وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ من الخلف فی الدّنیا الرّضا بالعدم و الفقر و هو اتمّ من السرور بالوجود. بر ذوق جوانمردان طریقت خلف آنست که جمال گوهر فقر بروی آشکارا کنند تا عزت و شرف فقر بداند و آن را بناز در بر گیرد و با او بسازد، چنانک فضیل عیاض گفت: انّ اصلح ما اکون افقر ما اکون هر کجا زاویه فقر بود آنجا حرمی از کرم حق بود، ملائکه ملکوت بدان زاویه چنان آیند که حاجیان بحجّ و عمره آیند، نه از گزاف مصطفی (ص) درویشی بدعا از حق خواست که: اللهم احینی مسکینا و امتنی مسکینا و احشرنی فی زمرة المساکین، فقالت عائشة: لم یا رسول اللَّه؟ قال: انهم یدخلون الجنة قبل اغنیائهم باربعین خریفا.