گنجور

 
میبدی

قوله: «وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» خلقا و ملکا فکیف یکون ولدا و بینهما تناف. ملک و ولادت هرگز بهم جمع نیاید و همچنین ملک و نکاح که میان ایشان منافاتست، کسی که فرزندی دارد نتواند بود که آن فرزند ملک وی باشد، و نه کسی که زنی دارد آن زن در آن حال که منکوحه ویست مملوکه وی تواند بود، پس میدان که هر که در آسمان و زمین همه رهی و بنده‌اند خدای را عزّ و جل، همه مملوک و مصنوع ویند، دعوی ولادت بر وی باطل و او جل جلاله از آن مقدس و منزه.

«وَ مَنْ عِنْدَهُ» یعنی الملائکة الّذین عنده، الّذین جعلتهم العرب بناته، کما قال عزّ و جل: «وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً». «وَ مَنْ عِنْدَهُ». حجتست بر معتزله و جهمیه در اثبات جهت و مکان باری جلّ جلاله، اذ لو لم یکن بذاته فی موضع و علمه فی کل موضع، لما کان لقوله: «وَ مَنْ عِنْدَهُ» معنی «لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ» ای لا یتعظمون و لا یستنکفون عن عبادته، و لا یخرجون عن طاعته. «وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ» ای لا یعیون. یقال حسر الرجل و استحسر، اذا لغب و اعیی، و الملائکة لا یعیون فان تسبیحهم یجری مجری النفس.

«یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» ینزهون اللَّه عن الولد و الزوجة و الشریک و عمّا لا یلیق به علی الدوام، «لا یَفْتُرُونَ» ای لا یضعفون عنه، و قیل لا یفترون ای لا یشغلهم عن التسبیح رسالة، و یجری التسبیح منهم مجری النفس منّا لا یشغلنا عن النفس شی‌ء فلذلک تسبیحهم دائم.

«أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ» یعنی اهم اتخذوا آلهة ینشرون الموتی من الارض؟ استفهام است بمعنی انکار، می‌گوید مشرکان قریش که، بتان را خدایان گرفتند این خدایان مردگان را از گور بر می‌انگیزانند و ایشان را زنده می‌گردانند تا ایشان را بان شبهت افتد و ایشان را انبازان اللَّه تعالی گویند، معنی آنست که آنکه قدرت آن ندارد که مرده زنده کند خدایی را نشاید.

«لَوْ کانَ فِیهِما» ای فی السّماء و الارض. «آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ» یعنی غیر اللَّه. الّا اینجا بمعنی غیرست و همچنین در همه قرآن هر جا که گفت: «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» یعنی لا اله غیره.

قال الشاعر:

و کل اخ مفارقه اخوه

لعمر ابیک الّا الفرقدان.

المعنی و کل اخ غیر الفرقدین مفارقه اخوه و معنی الآیة لو کان فی السّماوات و الارض، ارباب غیر اللَّه لخربتا و هلک من فیهما بوقوع التنازع بین الآلهة. «فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» ای له السّماوات و الارض و ما فوقها من الکرسی و العرش، و هو منزه عن الوصف بالشریک و الصاحبة و الولد.

«لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ» ای لیس علیه اعتراض فی فعله و لا فی حکمه اذ لا احد مثله و فوقه فیسأله عن فعله و حکمه بعباده. «وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» ای العباد مسئولون عن افعالهم. او خداوندست آفریدگار و کردگار، گفت وی همه راست، حکم وی همه صواب، فعل وی همه پاک، امر و نهی وی محکم، کس را نرسد که بر حکم وی اعتراض کند، یا بر فعل وی چون و چرا گوید بحجت خداوندی و آفریدگاری، فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ. و بندگان را پرسند از اقوال و اعمال ایشان چنان که آنجا گفت: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» نه بدان پرسید تا بداند که ایشان چه کرده‌اند که حق جلّ جلاله دانا بود در ازل که از بندگان چه آید از اعمال و اقوال و حرکات و سکنات، دانست که ایشان چه کنند و کی کنند و چون کنند، پس سؤال ایشان از طریق ایجاب حجّت است بر ایشان، نه از طریق استعلام، یکی اهل توبیخ باشد از وی پرسد تا حجّت بر وی درست شود و او را توبیخ کند، یکی اهل مغفرت باشد از وی پرسد تا جزاء کردار وی بتمامی بدو رساند، ضحاک گفت: سبب نزول این آیت آن بود که مشرکان قریش گفتند: یا محمّد ربّنا یکتب علینا الذنب ثم یعذّبنا علیه، و باین سخن تکذیب قدر خواستند، تا ربّ العزة این ایت فرو فرستاد بجواب ایشان و این آیت حجّتی قاطع است بر قدریه و دلیلی واضح بر بطلان دعوی ایشان. و مصطفی (ص) گفته: «القدریة مجوس هذه الامّة ان مرضوا فلا تعودهم و ان ماتوا فلا تشهدوهم».

و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم. «صنفان من امّتی لیس لهما فی الاسلام نصیب، المرجئة و القدریة».

و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «یکون فی امّتی خسف و مسخ و ذلک فی المکذبین بالقدر».

و عن علی (ع) قال: قال رسول اللَّه (ص): «لا یؤمن عبد حتی یؤمن باربع، یشهد بان لا اله الّا اللَّه و انّی رسول اللَّه بعثنی بالحق، و یؤمن بالموت و بالبعث، و یؤمن بالقدر».

و عن عائشة قال: قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و سلّم: «ستة لعنتهم لعنهم اللَّه و کل نبی، مجاب الزائد فی کتاب اللَّه و المکذب بقدر اللَّه و المتسلط بالجبروت لیعز من اذل اللَّه، و یذل من اعز اللَّه، و المستحل لحرم اللَّه و المستحل من عترتی ما حرم اللَّه و التارک لسنتی.

قوله: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً» امرهم اللَّه بعبادتها فی کتاب من کتبه. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» قربوا حجتکم علی ذلک. «هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ» ای هذا القرآن فیه ذکر امّتی و ذکر الامم المتقدمة و لیس فیه جواز ذلک و لا الامر بعبادة الاوثان.

و قیل تقدیره «هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ» یعنی القرآن، و هذا «ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی» یعنی التوریة و الانجیل، و لیس فیها کلها اباحه ذلک. معنی آنست که ایشان جز از اللَّه تعالی خدایان گرفتند و پرستیدند، ای محمّد تو ایشان را گوی حجّت خود بیارید بآن که اللَّه تعالی شما را پرستش ایشان فرموده در کتابی از کتابهای خویش، اینک قرآن کتاب او که با من، و اینک توریة و انجیل که پیش از من فرو فرستاده‌اند، و درین کتابها ازین معنی هیچ چیز نیست تا بدانید که هرگز هیچ کس حجّتی نداشت بپرستش پرستیده‌ای جز اللَّه تعالی. و گفته‌اند. «أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً» در آیت پیش گفت و «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً» درین آیت گفت، و این تکرار بی‌فایده نیست از بهر آنکه آنچه در آیت پیش گفت قیاسی است و این که درین آیت گفت تقلیدی. فقال فی الآیة الاولی: «أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ» یعنی اوجدوا آلهة ینشرون الموتی من الارض فاتخذوهم آلهة قیاسا؟ و قال فی هذه الآیة: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً». معناه اوجدوا فی کتاب اللَّه الامر باتخاذ الآلهة فاتخذوهم آلهة تقلیدا؟

و هذا معنی مفید حسن، و قیل معنی الآیة «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» علی استحقاقها الالهیة و قد تم الکلام. ثم استأنف فقال «هذا» ای القرآن، «ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ» ای خبر من معی و ما احل اللَّه لهم و ما حرم علیهم و ما لهم من الثواب و العقاب. «وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی» ای خبر من قبلی من الامم السالفة ما فعل اللَّه بهم فی الدنیا و ما هو فاعل بهم فی الآخرة. «بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ» فلا یتأملون حجة التوحید. «فَهُمْ مُعْرِضُونَ» بسبب جهلهم. قیل انما عدموا العلم لاعراضهم عن النظر، و لو وضعوا النظر موضعه لعلموا لا محالة، و هذا دلیل علی وجوب النظر، و ان العلوم الدینیة کلها کسبیّة.

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ». قرأ حمزة و الکسائی و حفص عن عاصم. نوحی بالنون و کسر الحاء اعتبارا بما تقدمه من قوله: «وَ ما أَرْسَلْنا»، و قرأ الباقون یوحی بالیاء و فتح الحاء علی ما لم یسمّ فاعله. «أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ»

یرید لم یبعث رسولا الا بتوحید اللَّه و لم یأت رسول بان لهم الها غیر اللَّه.

«وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» الاتّخاذ و التبنی واحد، لکنه اذا استحال ان یکون له ولد، فالتبنی بولد الغیر ابعد، لان ذلک انّما یطلب به التعزز و الاعتضاد بمکانه، و اللَّه «سُبْحانَهُ» غنی عن ذلک. این آیت رد است بر مشرکان که گفتند الملائکة بنات اللَّه، و هم خزاعة. و بر طایفه جهودان که گفتند عزیر بن اللَّه، و بر ترسایان که گفتند المسیح بن اللَّه سبحانه کلمة تنزیه‌ای هو منزه عن اتخاذ الولد لان ذلک یقتضی المجانسة و اللَّه عز و جل منزه عن الوصف بالجنس و النوع. «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ» ای بل هم عباد مکرمون، اکرمهم اللَّه بطاعته و لیسوا بالاولاد، ثم اثنی علیهم فقال: «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ» ای لا یتکلمون الا بما امرهم به، و لا یتعبدون الّا ما امروا به. «وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» ما یعملون بامره. نظیره قوله: «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» قال سهل بن عبد اللَّه: لا یسبقونه ای لا اختیار لهم مع اختیاره، و هم بامره یعملون اتباع السنة فی الظاهر و مراقبة اللَّه فی الباطن.

«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» ای ما عملوا و ما هم عاملون. قال ابن عباس: و قیل ما کان قبل خلقهم و ما یکون بعد خلقهم. «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌» ای لمن رضیه اللَّه. و قال لا اله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه. «وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» ای خائفون و من مکره لا یأمنون، گفته‌اند خشیت اینجا بمعنی علم است ای من العلم به مشفقون. می‌گوید ایشان از آن که وی را می‌دانند ازو میترسند. قال الواسطی: الخوف للجهال و الخشیة للعلماء، و الرّهبة للانبیاء، و قد ذکر اللَّه الملائکة، فال «وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» و فیه دلیل علی انّه سبحانه لو عذّبهم لکان ذلک جائزا اذ لو لم یجز ان یعذب البرئ لکانوا لا یخافونه لعلمهم اللَّه انهم لم یرتکبوا ازلة. قوله: «وَ مَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ» ای من الملائکة و ممن عبدوا من دون اللَّه. «إِنِّی إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِکَ» ای ذلک القائل. «نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ» ای الکافرین. قال قتادة: اراد به ابلیس حیث ادعی الشرکة و دعا الی عبادة نفسه و امر بطاعته، قال لانّه لم یقل اجد من الملائکة «إِنِّی إِلهٌ مِنْ دُونِهِ».

«أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا» قرأ ابن کثیر وحده الم یر بغیر الواو، و قرأ الباقون ا و لم بالواو و هما فی المعنی سواء، و الرؤیة هاهنا بمعنی العلم. و قیل هی من رؤیة البصر. «أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً» ای منسدتین و لم یقل رتقین لان الرتق مصدر، و المعنی کانتا ذواتی رتق فجعلنا هما ذواتی فتق، و الفتق هو الفصل بین شیئین، کانتا ملتئمتین.

و فیها اربعة اقوال: احدها انّ السّماوات کانت متّصلة بالارض، ففتقنا هما بان جعلنا بینهما الهواء. و الثانی انّ السّماوات کانت واحدة، ففتقناها بان جعلناها سبعا. و الثالث کانت السّماوات رتقا لیس فیهما فتق و لا فروج ینزل منها المطر، و کانت الارض رتقا لیس فیها فتق یخرج منه النبات. ففتقنا السّماوات لا بانزال الغیث، و فتقنا الارض لإخراج النبات، و علی هذا القول المراد بالسّموات، السماء الدنیا فجمعت، و القول الرابع کانتا رتقا بالظلمة لا یری ما فیهما، ففتقنا هما بخلق الاجرام النیّرة. معنی آیت آنست که نمی‌بینند ناگرویدگان و ننگرند که آسمانها یک طبقه بود و ما بقدرت و حکمت خویش آن را هفت طبقه کردیم و زمین یک طبقه بود هفت کردیم، در میان آسمان و زمین هوا نبود که هر دو درهم بسته بود ما از هم جدا کردیم، آسمان بر هوا بقدرت بداشتیم، و زمین بر آب نهادیم آسمان بسته بود از باران، و زمین از نبات، ما آن را بگشادیم و فرجها پدید کردیم تا از آسمان باران آمد و از زمین نبات مصالح و منافع آدمیان را. همانست که گفت: «وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ» این همه بآن کردیم تا در نگرید و بدانید که این کرده‌ها را کردگاری هست و این آفریده‌ها را آفریدگاری، آن گه در دلایل توحید بیفزود گفت: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَیٍّ» ای خلقنا کل شی‌ء له حیاة من الماء، و هو النطفة التی تخرج من بین الصلب و الترائب، نظیره قوله: «وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ» ای کل حیوان یدبّ من عاقل و بهیمة، و قیل یرید به الماء المشروب، لان اللَّه سبحانه خلق الماء اولا ثم قلب الماء نارا و خلق منها الجنّ و قلبه ریحا و خلق منها الملائکة ثم احاله طینا و خلق منه آدم.

و سأل ابو هریره رسول اللَّه (ص). ممّ خلق اللَّه الخلق؟ فقال علیه السلم: «مِنَ الْماءِ».

و قیل جعلنا، هاهنا یتعدی الی مفعولین و المعنی یعیش کل شی‌ء بالماء، و فیه اضمار، تقدیره و جعلنا الماء حیاة کل شی‌ء، فخذف المضاف و اقیم المضاف الیه مقامه. ثم قال تعالی: «أَ فَلا یُؤْمِنُونَ» مع ظهور الآیات.

«وَ جَعَلْنا فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ» ای جبالا ثوابت، من رسا اذا ثبت، و سمّیت رواسی لانّ الارض رسّت بها. «أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ» یعنی لأن لا تمید بهم، قال قتادة: کانت الارض تمید و لا یثبت علیها بناء فاصبحت و قد خلق اللَّه الجبال اوتادا لها حتی لا تمید.

و المید فی اللغة التحرک و الدوران. «وَ جَعَلْنا فِیها» ای فی الارض. و قیل فی الجبال «فِجاجاً» ای طرقا. جمع فج و هو الطریق الواسع. و قیل هو الطریق بین الجبلین.

«لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ». الی دیارهم و اوطانهم، و قیل یهتدون بالاعتبار، یقال انّ ما بین المشرق و المغرب مسیرة خمس ماتة عام، اکثرها مفاوز و جبال و بحار، و القلیل منها العمران ثم اکثر العمران اهل الکفر، و القلیل منه الاسلام، و حول الدنیا ظلمة و وراء الظلمة جبل قاف، و هو جبل محیط بالدنیا، و هو من زمرّد اخضر و اطراف السماء ملتصقة به، و یقال ما من جبل فی الدنیا الا و عرق من عروقه یتّصل بقاف، و قد سلّط اللَّه ملکا بالقاف فاذا اراد اللَّه هلاک قوم، امر الملک فحرک عرقا من عروقه، فانخسف بهم.

قوله: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً» یعنی سقفا فی الارض. «مَحْفُوظاً» حفظه اللَّه جل و عز من الوقوع علی الارض الّا باذنه، کقوله: «وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ». و قیل محفوظا من الشیاطین بالشهب کقوله: «وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ» و قیل محفوظا بالهواء من غیر علاقة و لا عماد. «وَ هُمْ عَنْ آیاتِها» ای الکفّار عن الادلة التی فیها کالشمس و القمر و النجوم، «مُعْرِضُونَ» غیر متفکرین فیها.

و لا معتبرین بها.

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» اللیل و النهار خلقان للَّه عزّ و جل فما دامت الشمس تقطع من المشرق الی المغرب فهو نهار، و ما دامت تقطع من المغرب الی المشرق فهو لیل، و لو لا تعاقبهما لما کان بشر و لا نبات و لا للحیوان قرار کما کان فی الاماکن الّتی لا تزول عنها الشمس و الاماکن التی لا تطلع علیها، «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» انما قال هذا لان الفلک یدور فی بحر مسکوب، و قال یسبحون کنی عنهم بکنایة العقلاء لانه اضاف الیهم فعل العقلاء کقوله: «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ» روی عن ابن عباس انه قال: القمر اربعون فرسخا فی اربعین فرسخا فی ستین فرسخا، و کل نجم مثل جبل عظیم فی الدنیا، و قال بعضهم الشمس مثل عرض الدنیا و لو لا ذلک لکانت لا تری من جمیع الدنیا، و کذلک القمر، و اختلفوا فی الفلک فقال ابن عباس: الفلک السّماء. و اکثر المفسرین علی انّ الفلک موج مکفوف تحت السّماء تجری فیه الشمس و القمر و النجوم. و قال الحسن: الفلک شبه الطاحونة تجری تحت السّماء. و قال قتادة: الفلک له استدارة بین السّماء و الارض یدور بالنجوم مع ثبوت السّماء، و قیل انه یدور دور الکرة، و قیل یدور دور الرحی، و قیل الفلک القطب الذی تدور علیه النجوم، و قیل الفلک المواضع التی رکبت فیها النجوم، و قیل «فِی فَلَکٍ» یعنی فی دوران، و قیل الفلک جرم مستدیر و الاستدراة سمّی فلکا و لکل واحد من السّیّارات فلک، و فلک الافلاک یحرکها کل یوم حرکة واحدة من المشرق الی المغرب، و اللَّه اعلم، و من المفسرین من قال ان اللَّه عزّ و جل هو العالم بکیفیّة جریها، یجریها کیف یشاء و کما یشاء.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode