قوله تعالی: «وَ قالَ الْمَلِکُ» قیل لما انقضت مدّة یوسف التی وقتها اللَّه لحبسه اتاه جبرئیل علیه السلام فبشره بملک مصر و الجمع بینه و بین ابویه و ان تکون سبب خروجه رؤیا الملک پس از آنک روزگار دراز یوسف در زندان بماند، سبب خلاص وی آن بود که ملک مصر خوابی دید، گفتهاند که این ملک ایدر اظفیر است عزیز مصر. و قومی گفتند که ملک مصر است الریّان بن الولید که عزیز گماشته و کارگزار و خازن وی بود، «إِنِّی أَری» ای رأیت فی المنام کانّی اری، «سَبْعَ بَقَراتٍ» البقرة مؤنّثة و قیل بل البقرة کالحمامة تقع علی المذکر و المؤنّث، «سِمانٍ» جمع سمینة کصبیحة و صباح و ظریفة و ظراف، «یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ» ضعاف مهازیل و العجف اشدّ الهزال و الفاعل اعجف و عجفاء و الجمع عجاف شذ عن الأقیسة. ملک گفت بخواب دیدم که از جوی خشک تهی بی آب بیرون آمدی هفت گاو سیاه فربه نیکو چنانک گویی بروغن چرب کرده بودند و بوی مشک از ایشان میدمید پیش تخت من آمدند و بایستادند و من در ایشان متعجب بماندم و در آن مینگرم که هفت گاو دیگر سرخ رنگ لاغر ضعیف هم از آن جوی تهی بر آمدندی و این هفت گاو فربه را فرو بردندی و در ایشان از خوردن و فرو بردن آن هیچ زیادتی و افزونی پدید نیامدی و من در دیدن آن خیره فرو مانده، که ناگاه از گوشه تخت من هفت قضیب سبز بر آمدی و بر سر هر یکی خوشهای سبز دانه آن رسیده و از جانب دیگر هفت قضیب زرد برآمدی بر سر هر یکی خوشهای زرد خشک دانهای آن نا، این خوشهای زرد خشک ملتوی شدی بر آن خوشهای سبز تا آن خوشهای سبز همه زرد گشتی و خشک گشتی، اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ» ای و سبع سنبلات اخر یابسات. اخر جمع اخری و اخری تأنیث آخر.
ملک از این خواب بترسید، متفکر و غمگین گشت، اشراف قوم خود را گفت: «یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُءْیایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُونَ» ای ان کان لکم بها علم فسروها، عبر الطّریق قطعه و عبر الرّؤیا قطع الحکم بها و بتأویلها اخذ ذلک من عبر النّهر و هو مقطعه و شطّه.
«قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ» ای تخالیط احلام کاذبة لا حقیقة لها. یقال لکلّ مختلط من بقل او حشیش او غیرهما ضغث، «وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِینَ» ای لیس تعبیر الرّؤیا من شأننا و علمنا. الاحلام جمع حلم و هو ما یری فی النّوم و الفعل منه حلمت احلم بفتح اللام فی الماضی و ضمّها فی الغابر حلما و حلما فانا حالم.
«وَ قالَ الَّذِی نَجا مِنْهُما» و هو السّاقی، «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» ای تذکر بعد زمان، یقال ادّکر و ازدجر و ازدان هی دالات الامعان و المبالغة. چون ملک آن خواب بگفت و اشراف قوم وی از تعبیر آن عاجز آمدند، آن غلام ساقی را حدیث یوسف یاد آمد، بر پای خاست و آن ملک را آفرین کرد آن گه گفت غلامی کنعانی از آن زلیخا زن عزیز بزندان دیر سالست تا محبوس است و تعبیر خواب نیک داند و در ابتدا که من با وی بزندان بودم خوابی دیدم پیش وی شدم و با او گفتم و او تعبیر کرد چنانک بود و غلامی زیبا و دانا و خردمند است و بر ملّت ابراهیم است و چون من او را دیدم پیوسته بشب نماز کردی و بروز روزه داشتی و بیماران را عیادت کردی و از بهر ایشان دارو خریدی و غمگینان را دلخوشی و مظلومان را تسلّی دادی و نومیدان را بفرج اومیدوار کردی و طعامی که داشتی در زندان بحاجتمندان دادی و با این همه هنر جوانی است بلند بالا، سیاه چشم، پیوسته ابرو، نیکو اندام، تنگ دهان، روشن دیدار، در خاموشی با مهابت، در گفتار با ملاحت، از دور با صولت، از نزدیک با حلاوت، بردبار، نیکوکار، شیرین دیدار، با این همه میگوید که از فرزندان ابراهیم خلیلام، پسر آن پیغامبر که بوادی کنعان است: یعقوب بن اسحاق.
ملک گفت به آن غلام ساقی که رو این خواب از وی بپرس تا تعبیر کند، ساقی رفت و در زندان شد گفت: «یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنا فِی سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَی النَّاسِ» ای الی الملک، فانّ الملک رآها فی منامه. و قیل الی النّاس جمیعا، «لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ» تأویل رؤیا الملک، و قیل لعلّهم یعلمون حالک و منزلتک و مقالک فیکون ذلک سبب خروجک من الحبس.
«قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً» و قرأ حفص دابا بفتح الهمزه و هما لغتان کشعر و شعر و نهر و نهر، دابا ای متتابعة. و قیل دابا یعنی علی عادتکم المستمرّة الدّائبة و الدّأب العادة و الدّوب المبالغة فی السّیر. و الزّرع من الخلق حرث و من اللَّه انبات. معبران گفتند گاو فربه دلیل کند بر سال فراخ و نعمت فراوان و گاو نزار ضعیف دلیل کند بر خشک سال و قحط و نیاز. و همچنین خوشهای سبز دلیل کند بر زرع نیکو رسیده تمام ریع در سال فراخی و خوشهای خشک دلیل کند بر فساد کشت زار و نابودن قوت و تنگی معیشت. یوسف صدیق تعبیر آن خواب ملک همین کرد و ایشان را فرمود تا در سالهای فراخی ذخیره نهند خشک سال را که در پیش بود و در آن ذخیره نهادن راه صواب بایشان نمود از روی نصیحت و شفقت. و ذلک لکونه نبیّا، اینست که رب العزه گفت: «قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً» اگر چه بلفظ خبر گفت، بمعنی امر است ای ازرعوا، گفت بکارید هفت سال بکوشش و جهد تمام، «فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ» هر چه از آن بدروید هم چنان در خوشه بگذارید، فانّه ابقی له که دانه در خوشه به بماند «إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تَأْکُلُونَ» مگر آن اندک که میخورید، یعنی کم خورید.
«ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ سَبْعٌ شِدادٌ» ای مجدبات صعاب، و هذا تأویل البقرات العجاف و السنابل الیابسات، «یَأْکُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ» یرید تأکلون فیها، فاسند الفعل الی الظّرف کقولهم لیله قائم و نهاره صائم. و منه قول الشاعر:
نهارک یا مغرور سهو و غفلة
و لیک نوم و الرّدی لک لازم
فالنّهار لا یسهو و اللّیل لا ینام و انّما یسهی فی النّهار و ینام فی اللّیل.
ما قدّمتم لهنّ ای ادّخرتم لهنّ من الحبّ فی السّنین المخصبة، «إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ» تدّخرون استظهارا و عدّة لبذور الزّراعة.
«ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ» هذا من خبر یوسف (ع) عمّا لم یکن فی رؤیا الملک و لکنّه من الغیب الذی اتاه اللَّه عزّ و جلّ، کما قال قتادة زاده اللَّه علم سنة لم یسئلوه عنها. فقال ثمّ یأتی من بعد ذلک عام ای السّنة الثّامنة، «فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ» یغاث از غیث گرفتهاید یعنی که مردمان را باران دهند و نبات و نعمت فراوان بود و روا باشد که از غوث بود، یقال استغاث فاغاثه ای یغیثهم اللَّه من القحط و الجوع، «وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ» ای یکثر الثمار و الاعناب و السّمسم و الزّیتون فیعصرونها و یتّخذون الادهان و الاشربة. قال ابن عباس یعصرون ای یحلبون المواشی من کثرة المراعی. ابو عبیده گفت: یعصرون از عصرة گرفتهاند و عصرة نجاتست یعنی که در آن سال از تنگی و قحط و نیاز برهند. حمزه و کسایی تعصرون بتا مخاطبه خوانند اسنادا للفعل الی المستفتین الذّین: «قالوا افتنا» ساقی چون تعبیر خواب از یوسف بشنید باز گشت و ملک را خبر کرد از تعبیر وی و نصیحت که کرد، ملک گفت «ائتونی به» ای بالّذی عبّر رؤیای آن کس که این خواب را تعبیر کرد بنزد من آرید، همین ساقی باز گشت برسولی و گفت اجب الملک، ای یوسف ترا بشارت باد که خلاصی آمد، ملک ترا میخواند اجابت کن، یوسف باین بشارت که بوی رسید شادی ننمود و از حلیمی که بود اهتزازی و حرکتی چنان که از زندانیان پدید آمد بوقت خلاص از وی پدید نیامد و آن رسول را گفت: «ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ» باز گرد و با خداوند خویش شو و از وی بپرس که پیش از آنک من بیرون آیم، بپرس تا حال آن زنان که دستهای خویش بریدند چیست؟ تا بداند که ایشان را چه افتاد و از کجا افتاد و آن کید ایشان را که ساخت و بان چه خواست! و مراد یوسف آن بود تا کید زلیخا و برائت یوسف بر ملک ظاهر شود و او را هیچ تهمت نماند. قال ابن عباس لو خرج یوسف یومئذ قبل ان یعلم الملک بشأنه ما زالت فی نفس العزیز منه حاجة یقول هذا الّذی راود امرأتی. و قوله: «فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ» ای فاسئله ان یسئل النّسوة ما بالهنّ و شأنهنّ و عمّهنّ بالذّکر دون امرأة العزیز صیانة لها و انّها معهنّ تعریضا لا تصریحا، و یحتمل انّ المعنی ما بالهنّ لم یشهدن ببراءتی و قد عرفن ذلک باقرار امرأة العزیز عندهنّ و هو قولها «وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ»، «إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ» حین قلن لی اطع مولاتک. و قیل اراد بقوله انّ ربّی العزیز ای انّ سیدی اظفیر العزیز عالم ببراءتی ممّا قرّفتنی به المرأة. دو حدیث درین قصّه درستست از رسول خدای (ص) احدهما دعاه حین قنت علی قریش فقال فی قنوته
«اللهم اشدد وطأتک علی مضر و اجعلها علیهم سبعا کسبع یوسف قحطتهم سبع حتی اکلوا القد و العظام فلما استکانوا».
قال (ص) «اللهم اذقت اول قریش نکالا فاذق آخرهم نوالا فرفه عنهم».
و قال (ص): «رحم اللَّه اخی یوسف ان کان لحلیما ذا اناة لما اتاه الرسول».
قال «ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ» الآیة... و لو کنت انا لا سرعت الاجابة. و فی بعض الرّوایات عنه (ص): «لو کنت مکانه ما اخبرتهم حتی اشترط ان یخرجونی»، کانّه (ص) استحسن حزم یوسف علیه السلام و صبره حین دعاه الملک فلم یبادر حتّی یعلم انّه قد استقرّ عند الملک صحّة برائته.
قوله: «قالَ ما خَطْبُکُنَّ» چون آن رسول از نزدیک یوسف بازگشت و پیغام یوسف به ملک گزارد، ملک کس فرستاد و زلیخا را و آن زنان را جمله حاضر کرد و با ایشان گفت: «ما خَطْبُکُنَّ» ای ما شأنکنّ، کار شما و قصه شما چه بود آن روز که بدعوت زلیخا بودید، میان زلیخا و یوسف چه مخاطبه رفت و سخن زلیخا اشارت بچه داشت و یوسف جواب چگونه داد و با زنان بگفت آنچ یوسف گفته بود، یعنی که میخواهم تا بدانم که یوسف در آن حال متّهم بود یا نه؟ ایشان گفتند «حاشَ لِلَّهِ»، بعد یوسف عمّا یتّهم به، «ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ» ای لا نعلم انّه اتی مکروها معاذ اللَّه که ما از یوسف بدی دیدیم یا بر وی تهمتی بردیم، دورست یوسف از آنچ بر وی تهمت میبرند، ندانیم ما بر وی هیچ بدیی و مکروهی. و قیل معناه ما دعوناه الی انفسنا و انّما دعوناه الی امرأة العزیز و ما علمنا سوء ان ندعو الملوک الی طاعة صاحبته. چون آن زنان یوسف را مبرّا کردند، زن عزیز گفت: «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ»، الحصحصة و الحصحاص و التّحصّص و التّحصحص حرکة الشیء للظهور و اخذه فیه. زلیخا گفت اکنون راستی پیدا شد و حق از باطل جدا شد، یا ملک دل من اگر سنگ بودی آب گشته بودی و اگر آهن بودی نرم شده بودی تا کی ازین صبوری و تا کی ازین درد نهانی، «أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ» من او را خواستم، من او را جستم و یوسف در آنچ گفت: «هِیَ راوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی» راست گوی است: «إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ».
آن رسول بازگشت و یوسف را خبر کرد از آنچ زنان گفتند و از آنچ زلیخا گفت، یوسف چون آن سخن بشنید گفت: «ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ» این ستیهیدن من در زندان و بیرون نیامدن، از آنست تا ملک بداند که من در خانه عزیز خیانت نکردم و حرمت وی در غیبت وی نگه داشتم، «وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی کَیْدَ الْخائِنِینَ» ای لا یهدی الخائنین بکیدهم، خیانت اینجا زنا است یعنی لا یصلح عمل الزناة و احوالهم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان یوسف از قرآن کریم بیان شده است. پس از گذشت مدت حبس یوسف، فرشته جبرئیل به او نوید میدهد که به زودی در مصر به مقام بالایی خواهد رسید و این به دلیل خواب پادشاه است. پادشاه خوابهایی درباره گاوها و خوشههای گندم دیده که تعبیر آن بر وقوع سالهای فراوان و سپس قحطی اشاره دارد. یوسف، که در زندان است، به دقت خواب پادشاه را تعبیر کرده و به او توصیه میکند که در سالهای فراوان ذخیرهسازی کند.
پس از این تعبیر، پادشاه خواستار دیدار یوسف میشود، اما یوسف میخواهد ابتدا وضعیت زنانی که دستهای خود را بریدند و او را متهم کردند، بررسی کند تا بیگناهیاش را ثابت کند. زلیخا و سایر زنان نیز در این ملاقات به صداقت یوسف شهادت میدهند و در نهایت یوسف از زندان آزاد میشود و به مقام والایی در مصر میرسد و در این مسیر، حلیم و متانت خود را نشان میدهد.
متن بر اهمیت صداقت و درستکاری در زندگی و نیز تلاش برای نجات خود با حفظ حریم دیگران تأکید دارد.
هوش مصنوعی: در این متن، آمده است که پس از گذشت مدت زمان حبس یوسف، فرشته جبریل به او خبر میدهد که قرار است او به مقام پادشاهی مصر دست یابد و همچنین با خانوادهاش reunite خواهد کرد. این خبر به دنبال رویایی که پادشاه مصر دیده است، به یوسف میرسد. پادشاه در خواب خود هفت گاو چاق و سیاه را میبیند که از جوی خشک بیرون میآیند و به او نزدیک میشوند. همچنین در خواب، او هفت گاو لاغر و ضعیف را میبیند که این گاوهای چاق را میبلعند بدون اینکه هیچ اثر یا نشانهای از زیادتی در آنها دیده شود. سپس او هفت خوشه سبز و هفت خوشه زرد را میبیند که خوشههای زرد به خوشههای سبز ملحق میشوند و آنها را خشک میکنند. در این خواب، نمادهایی از فراوانی و خشکی به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: ملک از خواب خود به شدت نگران و اندیشناک شد. به بزرگان قومش گفت: «ای گروه! اگر در تعبیر خواب تخصص دارید، لطفاً مرا در تعبیر این خواب راهنمایی کنید.» او به دنبال فهمیدن معنای خوابش بود و از آنها خواست که در این زمینه اطلاعاتی که دارند، به او بگویند.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: «اینها فقط خوابهای آشفته است.» خوابهای باطل و بیاساس. به هر نوع مخلوطی از سبزیها یا علفهای هرز و غیره، «ضغث» گفته میشود. و ما درباره تعبیر خوابها هیچ علم و دانش نداریم. خوابها جمع «حلم» هستند که به معنای آنچه در خواب دیده میشود، است. فعل آن «حلمت» به معنای «دیدهام» است و در گذشته با «فتح لام» و در حال با «ضم لام» به صورت «حلم» و «حلم» بیان میشود، بنابراین من «حالم».
هوش مصنوعی: و گفت کسی که از آن دو نجات یافت، یعنی ساقی، و بعد از مدتی به یاد آورد. در حقیقت، این اشاره به یادآوری پس از گذشت زمان است. چون پادشاه خواب را مشاهده کرد و بزرگترهای قوم توانایی تعبیر آن را نداشتند، آن غلام ساقی یاد یوسف افتاد و برخواست و پادشاه را ستایش کرد. سپس گفت که غلامی کنعانی از زلیخا، زن عزیز، سالهاست در زندان است و تعبیر خواب را خوب میداند. او گفت: وقتی که من در زندان با او بودم، خوابی دیدم و پیش او رفتم و او تعبیرش کرد، به همان نحوی که بود. آن غلام جوانی زیبا و دانا و با خرد است و از نسل ابراهیم خلیل است. او زمانی که من او را دیدم، همواره شبها نماز میخواند و روزها روزه میگرفت و عیادت بیماران میکرد. او برای آنها دارو میخرید و دل غمگینان را شاد میکرد و به مظلومان تسلی میداد و نومیدان را امیدوار میساخت. او غذایی که داشت را بین نیازمندان تقسیم میکرد و با همه این ویژگیها، جوانی بلند قامت، با چشمان سیاه، ابروان پیوسته، و اندامی خوش فرم بود. او با چهرهای نورانی، در سکوتی با متانت، در گفتار خوشآمد، از دور با شکوه و از نزدیک با شیرینی برخورد میکرد. صبور و نیکوکار بوده و در دیدار همواره شیرینرو است. با این همه ویژگی، او میگوید که از فرزندان ابراهیم خلیل است، پسر یعقوب بن اسحاق که پیامبری در سرزمین کنعان است.
هوش مصنوعی: ملک به غلامش که ساقی بود گفت که از او بپرسد درباره خوابش چه میگوید تا تعبیرش را بگوید. ساقی به زندان رفت و گفت: «ای یوسف، ای دوست صادق! به ما بگو از چهل گاوی که چاق هستند و هفت گاوی که لاغر آنها را میخورند، و همچنین هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک، تا شاید بتوانم به مردم برگردم.» این موضوع در خواب ملک مشاهده شده بود. به همه مردم گفته شد که شاید بتوانند تعبیر خواب ملک را بفهمند و متوجه حال و مقام او شوند تا این بتواند دلیلی برای آزاد شدن او از زندان باشد.
هوش مصنوعی: در این متن به یک خواب تعبیر شده اشاره شده که در آن، شخصی به هفت سال زراعت پیوسته دستور داده شده است. جمله «تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً» به معنای این است که باید با تلاش مداوم، زمین را برای هفت سال کشت کرد. در ادامه، تعبیر خواب به ارتباط میان نعمت و خشکسالی پرداخته و درباره نشانههای مختلف مثل گاو فربه و نزار بحث میکند که هر کدام نمایانگر وضعیت معیشت و زراعت هستند. همچنین به اهمیت ذخیرهسازی فراوردههای زراعی در زمان فراوانی اشاره شده تا در سالهای کمآبی یا قحطی مورد استفاده قرار گیرد. در نهایت، راهنماییهایی برای بهرهبرداری درست از محصولات و صرفهجویی در مصرف بیان شده است.
هوش مصنوعی: پس بعد از آن، هفت سال سخت خواهند آمد. این اشاره به گاوهای لاغر و خوشههای خشک دارد که میگویند، آنچه شما برای آنها پیشکش کردهاید را میخورند، به این معنا که شما در آن سالها استفاده میکنید. در اینجا فعل به ظرف نسبت داده شده است، مانند گفتن «شبش قیام و روزش روزه است». و همچنین از همان مفهوم شاعرانه اشاره شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که در زندگی مغرور و بیملاحظه است، ممکن است دچار فراموشی و غفلت شود و در نهایت، پشیمانی و عواقب سختی که به دنبال این غفلت میآید، برای او ضروری و اجتنابناپذیر خواهد بود.
هوش مصنوعی: روزها فراموش نمیشوند و شبها نیز خواب نمیروند، اما انسان در طول روز حواسش پرت میشود و در شب به خواب میرود.
هوش مصنوعی: شما برای آنها چه چیزهایی ذخیره کردهاید، یعنی از عشق چه مقداری را در سالهای پربار نگه داشتهاید، به جز مقدار کمی که برای حفظ و نگهداری در نظر گرفتهاید، تا به عنوان ذخیرهای برای بذرهای کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد.
هوش مصنوعی: پس از آن، سالی خواهد آمد. این از خبر یوسف (ع) است درباره چیزی که در خواب پادشاه نبود، اما از غیب است که خداوند متعال به او داده است. همانطور که قتاده گفته است، خداوند او را از علم سالی که از آن سوال نکرده بودند، آگاه ساخته است. حضرت یوسف گفت: سپس سالی خواهد آمد، یعنی سال هشتم، که در آن مردم سیراب خواهند شد. "سیراب" به معنای باران و نعمت است، و ممکن است به غاثت نیز اشاره داشته باشد، یعنی خداوند آنها را از قحطی و گرسنگی نجات دهد. همچنین به معنای اینکه در آن سال میوهها و محصولات رو به وفور خواهند بود، اعم از انگور و زیتون. بعضی از مفسران مانند ابن عباس نیز بر این باورند که در آن سال به علت وفور چراگاهها، مردم از دامها شیر خواهند گرفت. در واقع، یوسف درخواستی از مردم دارد که به او بگویند وضعیت زنان آنجا که دستهای خود را بریدند، چه بود؟ او میخواست تا بدانند چه بر سر آن زنان آمده و کید آنها چه بود. یوسف خواهان این بود که حقیقت روشن شود و او بیتخلف از اتهام خارج گردد. او به رسول فرستادهشده گفت که برگردد و این سوال را بپرسد تا حقیقت آشکار شود و به زلیخا و بیگناهیاش در مقابل پادشاه گفته شود.
هوش مصنوعی: خداوند، فشار و سختی را بر قبیله مضر بیفزا و آن را بر آنها مانند هفت سال قحطی قرار بده که به مانند قحطی یوسف، سبب شود تا آنها حتی به خوردن پوست و استخوانها پرداخته و از شدت گشنگی تسلیم شوند.
هوش مصنوعی: امام (ص) فرمود: «بار خدايا، تو به نخستین قبیله قریش عذاب و کیفر چشاندی، اکنون به آخرین آنها پاداش و فضل عطا کن و از سختیهاشان بردار».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «خدا رحمت کند برادر من یوسف را که انسان متینی بود و در برابر مشکلات صبر و شکیبایی داشت، زمانی که به او پیام آور رسید.»
هوش مصنوعی: در این جا به نقل از آیهای از قرآن اشاره شده که به فردی دستور میدهد به ربّ خود بازگردد. همچنین گفته شده که اگر من در آن موقعیت بودم، به سرعت پاسخ میدادم. در برخی از روایتها آمده است که پیامبر (ص) بیان کردهاند که اگر من در موقعیت یوسف (ع) بودم، به آنها نمیگفتم تا زمانی که اطمینان پیدا میکردم که بیگناهیام در نزد پادشاه تثبیت شده است. در واقع، پیامبر (ص) از حزم و صبر یوسف (ع) در آن شرایط قدردانی کردهاند.
هوش مصنوعی: وقتی پیامبر از نزد یوسف بازگشت و پیام او را به پادشاه رساند، پادشاه فردی را فرستاد تا زلیخا و دیگر زنان را جمع کند. او از آنها پرسید: «کار شما چه بود آن روزی که به دعوت زلیخا نزد او رفتید؟ چه گفتوگویی میان زلیخا و یوسف رد و بدل شد؟ زلیخا چه اشارهای کرده بود و یوسف چه جوابی داد؟» او میخواست بداند که آیا یوسف در آن زمان متهم به کاری نادرست بود یا نه. زنان گفتند: «حاشا به خدا!» و بعد بیان کردند که هیچ بدی از یوسف ندیدند و او از هر تهمتی مبرا است. سپس زلیخا اعلام کرد که اکنون حقیقت روشن شده و حق از باطل جدا شده است. او گفت: «من او را خواستم و یوسف هم راست میگوید که او را به سمت خویش کشاند.»
هوش مصنوعی: آن رسول بازگشت و به یوسف خبر داد که زنان چه گفتهاند و زلیخا چه گفته است. یوسف بعد از شنیدن این سخنان گفت: «این وضعیت برای این است که او بداند من در غیابش خیانت نکردهام». او اضافه کرد که در زندان ماندن و بیرون نیامدنش به این دلیل است که شاه بفهمد در خانه عزیز (سرپرستش) به او خیانت نکرده و حرمت او را در غیابش رعایت کرده است. همچنین او بیان کرد که خداوند خیانتکاران را هدایت نمیکند و مقصودش این است که کار زناکاران اصلاحپذیر نیست و وضعیت آنها بهبود نمییابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.