قوله تعالی: تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ اشارت است بجلال قدر مصطفی (ص)، و کمال عزّ وی لطف ایزدی است که گوهر فطرت محمد مرسل را جلوه میکند، میگوید: ما قصّه پیشینان، و آیین رفتگان، و سرگذشت جهانیان از قوم نوح و عاد و ثمود و امثال ایشان همه بر تو کشف کردیم، و مشکلهای غیبی و نکتهای علمی خلق را بر زبان تو بیان کردیم دو معنی را، یکی اجلال قدر تو خواستیم، و کمال امانت و دیانت تو وا خلق نمودیم، تا جهانیان بدانند که مفتی عالم جبروت و منهی خطّه ملکوت تویی، محلّ کشف اسرار ازل و ابد تویی، آن اسرار که با تو بگفتیم با کس نگفتیم، و آن انوار که بدل تو راه دادیم بکس ندادیم، ای محمد ما جان تو از خزینه قدس بیرون آوردیم و در صورتی شیرین و پیکری نگارین بیرون دادیم، تا بزبان خویش واجب شرع ما را وابندگان ما شرح دهی، و قصّه عالمیان و سرگذشت ایشان از مبدأ کاینات تا مقطع دائره حادثات بر ایشان خوانی، تا ببرکت رسالت تو و بشیرین سخنان تو خلقی را از غشاوه بیگانگی بنور آشنایی رسانیم که ما در عزیز کلام خویش گفتهایم وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ. دیگر معنی آنست که ما خواستیم تا ببیان این قصهها و سرگذشتها آرامی در دل تو آریم، و در آن سکون افزائیم، و تا بدانی که برادران تو آن پیغامبران که گذشتند از قوم خویش چه بار رنج کشیدند و بعاقبت اثر نصرت ما چون دیدند، سنت ما با تو همانست فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ صبر کن، هیچ منال، و اندوه مدار، که هر آن گل که اینجا خار در دست تو بیش نشاند، در قیامت بوی خوش بدماغ تو خوشتر رساند.
پیری را پرسیدند که تقوی چیست؟ گفت: تقوی آنست که چون با تو حدیث دوزخ گویند آتشی در نهاد خود برافروزی چنان که دود خوف بر ظاهر تو بنماید، و چون حدیث بهشت گویند نشاطی گرد جان تو برآید چنان که از شادی رجاء هر دو خدّ تو مورّد گردد، چون خواهی که متقی بر کمال باشی، بدل بدان، و بتن درآی، و بزبان بگوی، و آنچه گویی از مایه علم و سرمایه خرد گوی، که هر چه نه آن بود بر شکل سنگ آسیا بود، عمری میگردد و یک سر سوزن فراتر نشود، بشنو صفت متقیان و سیرت ایشان، بو هریره گفت: روزی رسول خدا (ص) نماز بامداد کرد و گفت هم اکنون مردی از در مسجد درآید که منظور حق است نظر مهر ربوبیت در دل او پیوسته بر دوام است. بو هریره برخاست، بدر شد و باز آمد سیّد گفت: یا با هریرة زحمت مکن آن نه تویی، تو خود میآیی و او را میآرند، تو خود میخواهی و او را میخواهند، خواهنده هرگز چون خواسته نبود، رونده هرگز چون ربوده نبود، رونده مزدور است و ربوده مهمان، مزد مزدور در خور مزدور، و نزل مهمان در خور میزبان، در ساعت سیاهکی از در در آمد جامه کهنه پوشیده و از بس ریاضت و مجاهدت که کرده پوست روی او بر روی او خشک گشته، و از بیداری و بیخوابی شب، تن وی نزار و ضعیف و چون خیالی شده.
زین گونه که عشق را نهادی بنیاد
ای بس که چو من بباد بر خواهی داد.
بو هریره گفت: یا رسول اللَّه آن جوانمرد اینست؟ گفت: آری اینست، غلام مغیره بود نام وی هلال در مسجد آمد و در نماز ایستاد سید گفت: ان الملائکة لتأتمّ به، فریشتگان آسمان بر موافقت و متابعت وی در خدمت نماز ایستادهاند، چون سلام باز داد رسول خدای اشارت کرد، او را نزدیک خود خواند دست در دست رسول (ص) نهاد رسول گفت: مرا دعائی گوی هلال بحکم فرمان گفت: اللهمّ صلّ علی محمد وعلی آل محمد، رسول گفت: آمین، پس برخاست و رفت و رسول خدا دو دیده مبارک خود در آن شخص و نهاد وی گماشته و تیز در وی مینگرد و میگوید: ما اکرمک علی اللَّه، ما احبّک الی اللَّه، چه گرامی بندهای بر خدا که تویی، چه عزیز روزگاری و صافی وقتی که در خلوت وَ هُوَ مَعَکُمْ تو داری، دل در نظر حق شادان، و جان بمهر ازل نازان.
پیر طریقت گفت: حبّذا روزی که خورشید جلال تو بما نظری کند، حبّذا وقتی که مشتاقی از مشاهده جمال تو ما را خبری دهد، جان خود طعمه سازیم بازی را، که در فضای طلب تو پروازی کند، دل خود نثار کنیم محبّی را، که بر سر کوی تو آوازی دهد.
چون هلال از مسجد بدر شد رسول خدا (ص) گفت: لم یبق من عمره الّا ثلاثة ایّام، بو هریره گفت: چرا خبرش نکنی گفت: بر اندوه وی اندوهی دیگر نیفزایم هر چند که وی مرگ باندوه ندارد، روز سیوم رسول برخاست با یاران و بسرای آل مغیره رفت گفت: یا آل المغیرة هل مات فیکم احد؟ فقالوا لا، فقال: بلی، و اللَّه اتاکم طارق فاخذ خیر اهلکم. فقال المغیرة: یا رسول اللَّه هو اقلّ ذکرا و احمل قدرا من ان یذکره مثلک.
فقال رسول اللَّه (ص) کان معروفا فی السّماء، مجهولا فی الارض، دوستان خدا در زمین مجهول باشند و در آسمان معروف، غیرت حق نگذارد ایشان را که از پرده عزّت بیرون آیند، «اولیائی فی قبابی لا یعرفهم غیری» رسول خدا در چهره آن دوست خدا نگرست، قفس خالی دید و مرغ امانت با آشیان ازل باز رفته.
بدوستیت بمیرم بذکر زنده شوم
شراب وصل تو گرداندم زحال بحال.
رسول خدا (ص) چون در وی نگرست دو چشم نرگسین خود پر آب کرد، آن گه گفت: یا مغیرة انّ للَّه تعالی سبعة نفر فی ارضه بهم یمطر، و بهم یحیی، و بهم یمیت، و هذا کان خیارهم، ثم قال: یا معشر الموالی خذوا فی غسل اخیکم. عمر خواست تا فرا پیش شود و او را غسل دهد، سید گفت: یا عمر امروز روز غلامان است و کار کار مولایان، سلمان و بلال در پیش رفتند تا او را بشویند عمر دلتنگ شد، رسول گفت: دل خوشی عمر را: خذوه عونا لکم، عمر را نیز بیاری گیرید. آری خوش بود داستان دوستان گفتن، و دل افروزد قصّه جانان خواندن.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشاره به مقام و عظمت پیامبر اسلام، محمد (ص)، و همچنین اهمیت پیامبران پیشین دارد. خداوند به محمد (ص) داستانهای غیبی و عبرتآمیز قومهای گذشته را وحی کرد تا او بتواند آنها را برای مردم بیان کند و آنها را از غفلت بیرون آورد. در این داستانها، نکات علمی و معنوی نهفته است که مربوط به سرنوشت انبیا و تلاشهای آنها در راه رساندن پیام الهی به مردم است. آنگونه که گفته شده، دوراه نمایان شده است: یکی عزت و جلال پیامبر (ص) و دیگری آرامش و امیدی که برای او در دلش وجود دارد.
در ادامه، به ویژگی تقوا و صفتهای متقیان اشاره شده است و داستانی از رسول خدا (ص) درباره یکی از دوستانش به نام هلال و تأثیر چشمگیر عبادت و تقوای او بر قلب پیامبر نقل شده است. پیامبر خدا (ص) در مورد هلال میگوید که او در زمین ناشناخته است، اما در آسمان معروف است، و به کسانی که در راه خدا و تقوا حرکت میکنند، توجه و ارادت ویژهای دارد.
نهایتاً، داستان وفات هلال و تأثیر آن بر رسول خدا (ص) و صحابیش نشان میدهد که دوستان خدا در این دنیا ممکن است کمتر مورد توجه باشند، اما نزد خداوند مقام و منزلتی بزرگ دارند. این متن به تقویت ایمان و تسلی خاطر مومنین با یادآوری مقام والای پیامبران و دوستان خدا میپردازد.
هوش مصنوعی: این آیه اشارهای به مقام والای پیامبر اسلام (ص) و کمالات او دارد. خداوند میفرماید که اخبار غیبی و داستانهای قومهای پیشین را به او وحی کرده و این کار به دلیل عظمتش و امانت و دیانت اوست. این اطلاعات برای این است که مردم بدانند او پیامبری بزرگ و واسطهای برای فهم حقایق عمیق است، و آنچه با او در میان گذاشته شده، بر کسی دیگر افشا نشده است. خداوند همچنین جان او را از عالم قدس خارج کرده و به صورتی زیبا خلق کرده تا او واجبات دینی را به دیگران بیان کند و سرگذشت جهان را از آغاز تا انجام به آنها بیاموزد. هدف این بیانات، رساندن مردم از حالت بیگانگی به آشنایی با حقایق دین است. همچنین، خداوند میخواهد با بیان این داستانها، آرامش و سکونی به دل پیامبر بدهد و او را مطلع کند که پیامبران پیشین نیز با سختیهایی مواجه بودهاند، اما سرانجام نصرت الهی شامل حالشان شده است و دیگر از او میخواهد که صبر کند، چرا که عاقبت به نیکوکاران خواهد رسید.
هوش مصنوعی: از پیر سوال کردند تقوی چیست؟ او پاسخ داد: تقوی این است که وقتی درباره دوزخ صحبت میشود، آتشی در دل خود احساس کنی که دود ترس آن بر چهرهات نمایان شود و وقتی از بهشت صحبت میکنند، شوری در جانت شکل بگیرد که از شادی و امید به آن بخواهی. اگر میخواهی به نهایت تقوی دست یابی، به دل خود درآ، آن را با زبان بیان کن و هرچه میگویی باید از علم و فهم حاصل شده باشد، زیرا هر چیزی که اینگونه نباشد فقط مانند سنگ آسیا میچرخد و هیچگاه به جایی نخواهد رسید. به داستان متقیان گوش کن. بو هریره گفت: روزی پیامبر خدا (ص) در نماز صبح فرمود که هم اکنون مردی وارد میشود که از نظر خداوند محترم است و مهر ربوبیت در دل او دائماً وجود دارد. بو هریره برخاست و بیرون رفت، اما پیامبر فرمود: ای بو هریره، زحمت نکش، او تو نیستی، تو باید خودت بیایی و او را بخواهند؛ کسی که میخواهد، هرگز نمیخواهد به آنچه خواسته برسد. کسی که میدود مزدور است و کسی که ربوده شده مهمان است؛ مزدور با مزد خود سروکار دارد و مهمان در خور میزبان قرار میگیرد. در یک ساعت تاریک، مردی با لباس کهنه و چهرهای خشک و نزار به در وارد شد، نشانه زحمات و ریاضتهایی که کشیده بود، و با بیخوابیهای شب، بدنش ضعیف و رنجور و شبیه به یک سایه شده بود.
هوش مصنوعی: به همین طرز که عشق را پایهگذاری کردی، باید بگویم که تو بارها و بارها مثل من به باد خواهی داد.
هوش مصنوعی: بو هریره پرسید: یا رسول اللَّه، آیا این جوانمرد همان کسی است؟ حضرت پاسخ داد: بله، او هلال، غلام مغیره است. هلال در مسجد وارد شد و در حال نماز ایستاد. پیامبر فرمود: فریشتگان آسمان بر او اقتدا میکنند. وقتی او سلام نماز را داد، پیامبر اشاره کرد و او را به نزد خود فراخواند و دستش را در دست خود نهاد. پیامبر از او خواست تا دعایی کند و هلال گفت: اللهمّ صلّ علی محمد وعلی آل محمد. پیامبر فرمود: آمین. سپس هلال رفت و پیامبر با دقت به او نگاه میکرد و میگفت: چه بندهای گرامیتر از تو در نزد خداست، چه عزتی در روزگار و چه صفایی در خلوتی که تو داری. دل او در نظر خدا شاد و جانش در محبت ازلی سرشار است.
هوش مصنوعی: پیر طریقت میفرماید: کاش روزی برسد که خورشید بزرگی تو به ما نگاهی بیندازد، و ای کاش کسی که عاشق زیبایی توست، ما را از حال خود مطلع کند. ما جان خود را در این بازی زندگانی فدای عشق تو میکنیم، زیرا در جستجوی تو پرواز میکنیم. دل خود را به محبتی اهدا میکنیم که در کنار کوی تو سرود برپایی کند.
هوش مصنوعی: وقتی هلال ماه از مسجد بیرون آمد، پیامبر (ص) فرمود: «تنها سه روز از عمرش باقی مانده است». ابو هریره پرسید: «چرا این خبر را به او نمیدهی؟» پیامبر پاسخ داد: «نمیخواهم غم او را بیشتر کنم، هرچند او از مرگ اندوهی ندارد». در روز سیام، پیامبر با یارانش به خانه آل مغیره رفت و از آنها پرسید: «آیا در میان شما کسی فوت کرده است؟» آنها گفتند: «خیر». سپس پیامبر فرمود: «خدا را قسم، که مردی به سوی شما آمده و بهترین فرد شما را گرفته است». مغیره گفت: «ای رسول خدا، او کمتر یاد شده و مقامش پایینتر از آن است که شخصی مانند شما او را یاد کند».
هوش مصنوعی: پیامبر خدا (ص) فرمود: برخی از بندگان خاص خدا در آسمان شناخته شدهاند، اما در زمین ناشناخته هستند. غیرت الهی نمیگذارد که آنها از مقام والای خود خارج شوند. اینان در قصرهای الهی قرار دارند و هیچکس آنها را نمیشناسد. پیامبر در چهره یکی از دوستان خدا نگریست و قفسی خالی را مشاهده کرد و دید که پرنده امانت روحش به آشیان جاودانی خود پرواز کرده است.
هوش مصنوعی: برای دوستیات جان میدهم و با یاد تو زندگی میکنم، شراب وصال تو را به حالتهای مختلف تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) زمانی که به او نگاه کرد، چشمانش از اشک پر شد و سپس گفت: "ای مغیرة، خداوند در زمین خود هفت نفر دارد که به واسطه آنها باران میبارد، زندگی میکنند و میمیرند و اینها برگزیدگان او هستند." سپس به جمع حاضر گفت: "ای غلامان، بروید و برادر خود را غسل دهید." عمر خواست که جلو برود و او را غسل دهد، اما پیامبر فرمود: "ای عمر، امروز روز غلامان است و کار مولایان." سلمان و بلال به جلو رفتند تا او را بشویند و عمر ناراحت شد. پیامبر گفت: "عمر، با او همکاری کنید، تا این کار را با هم انجام دهید." درست است که حکایت دوستان را گفتن خوشایند است و داستان عاشقان دل را شاد میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.