گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ شما را بیافریدیم ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ آن گه شما را چهرها نگاشتیم ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ آن گه فریشتگان را گفتیم: اسْجُدُوا لِآدَمَ سجود کنید آدم را فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ سجود کردند مگر ابلیس لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ (۱۱) که وی از سجود کنندگان نبود.

قالَ ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ اللَّه گفت وی را: چه باز داشت ترا که سجود نکردی؟ إِذْ أَمَرْتُکَ آن گه که فرمودم ترا قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ ابلیس گفت من به‌ام ازو خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ مرا که بیافریدی از آتش بیافریدی وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ (۱۲) و وی را از گل آفریدی.

قالَ فَاهْبِطْ مِنْها گفت: اکنون پس فرو شو از آسمان فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها که نیاید ترا و نرسد که گردن کشی کنی و در آسمان باشی فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ (۱۳) از بهشت بیرون شو تو از کم آمدگانی خوار و از پسان.

قالَ أَنْظِرْنِی ابلیس گفت: درنگ ده مرا إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۱۴) تا آن روز که آدم و فرزندان را برانگیزانند پس مرگی.

قالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (۱۵) اللَّه گفت تو از درنگ دادگانی.

قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی ابلیس گفت: پس اکنون بآنچه مرا بی‌راه کردی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ (۱۶) ایشان را در راه راست تو نشینم و در گذر ایشان.

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ آن گه درآیم بایشان مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ از پیش ایشان و از پس ایشان وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ و از راست ایشان و از چپ ایشان وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ (۱۷) و بیشتر ایشان را سپاس‌دار و منعم شناس نیابی.

قالَ اخْرُجْ مِنْها اللَّه گفت: بیرون شو از بهشت و آسمان مَذْؤُماً نکوهیده و ناشایست کرده مَدْحُوراً رانده و دور کرده. لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ هر که بر پی تو بیاید از ایشان لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ (۱۸) ناچاره پر کنم دوزخ را از شما همگان.