گنجور

 
میبدی

قوله تعالی. إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ الآیة... آیات این جا قرآن و دین است بقول بعضی مفسران، و بقول بعضی: آیات اللَّه حجتهای روشن است و برهان صادق بر وحدانیت و فردانیت خدای در کتابهای وی، و بیرون از کتاب دلائل روشن در آفاق و در انفس بر اثبات نبوّات و شرائع، که خلق باعتبار آن محثوث‌اند و مامور، و الیه الاشارة بقوله: وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها ربّ العزّة گفت: جهودان و ترسایان بآیات ما کافر شوند وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ و پیغامبران را بجور و دلیری و بنا حق میکشند. ابو عبیده جراح گفت: یا رسول اللَّه! من اشد عذابا یوم القیامة؟» ازین مردمان کرا عذاب سخت‌تر و صعب‌تر باشد بروز رستخیز؟ رسول خدا جواب داد: «من قتل نبیّا او رجلا امر بمعروف او نهی عن منکر»

گفت عذاب صعب کسی را باشد که پیغامبری را کشت یا آن مرد که امر بالمعروف و نهی عن المنکر فرماید، پس مصطفی (ص) این آیت برخواند و آن گه گفت: یا ابا عبیده! بنی اسرائیل چهل و سه پیغامبر را بیک ساعت از اول روز بکشتند، پس صد و دوازده مرد از نیک مردان و عابدین بنی اسرائیل برخواستند، تا بر ایشان امر بمعروف رانند و نهی منکر کنند، ایشان آن صد و دوازده مرد را در آخر روز بکشتند، مفسران گفتند این ملوک بنی اسرائیل بودند از آن جهودان که بعد از موسی برخاستند، و این آیت در شان ایشان فرود آمد.

و یقاتلون الذین الایه... قرائت حمزه است و نصیر از کسانی. و مقاتلت این جا بمعنی قتل باشد، و مفاعله بر معنی فعل در لغت هست، چنان که گویند «عافاه اللَّه» «قاتله اللَّه!». و در خبرست: «بئس القوم قوم یقتتلون الّذین یأمرون بالقسط من الناس، بئس القوم قوم لا یأمرون بالمعروف و لا ینهون عن المنکر، بئس القوم قوم یمشی المؤمن بینهم بالتقیة و الکتمان.

آن گه گفت: فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. در قرآن جایها بشارت گفت بمعنی نذارت، این از آن است. و عذاب اسم است و تعذیب مصدر و اصله من قولهم «ماء عذب» فالتعذیب ازالة ذلک العذب، کقولهم مرّضته، و قذّیته، فی ازالة المرض و القذی. و فرق میان عذاب و عقاب این است که عقاب بر سبیل مجازاة باشد، یعنی که بر عقب جرم متقدّم میرود، و عذاب همه جای کار فرمایند در مجازاة و غیر آن. هر چند که جهودان در روزگار رسول اللَّه قتل نکردند بلکه اسلاف ایشان کردند، اما بحکم آنکه متّبع اسلاف خویش بودند، و بر فعل ایشان و قتل ایشان رضا دادند، و آن می‌پسندیدند، مستوجب عذاب گشتند هم ایشان و هم اسلام ایشان. میگوید ایشان را خبر ده که هم ایشان را عذاب است و هم اسلاف ایشان را، هر چند که این متاخران جهودان اگر ایشان را بر مصطفی و بر مؤمنان دست رس بودی هم قتل کردندی چرا که ایشان هم بر اعتقاد اسلاف خود بودند، نبینی که در بعضی جنگها و حربها که ایشان را با رسول (ص) بود همت قتل کردند، اما رب العالمین وی را از ایشان نگه داشت، و ایشان را از وی باز داشت، و هو المشار الیه بقوله وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ. در بعضی اخبار بیارند که هیچ مسلمان با جهود همراه نشود که جهود همت قتل مسلمان کند اگر تواند یا از پیش شود، پس ایشان را بحکم این اعتقاد گفت: فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ..

قوله: أُولئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ... الایه. اما فی الدنیا فلانهم لم یحقن دماءهم و اموالهم، و لم یحصلوا منها محمدة، و اما فی الآخرة فلانهم لم یستحقوا بها ثوابا. و اعمال جهودان آنست که بدعوی می‌گفتند که ما پذیرنده توراتیم و بر شریعت موسی ایستاده، ربّ العالمین گفت: این اعمال که دعوی میکنند باطل است و تباه، که نه درین جهان ایشان را نیک نامی داد، نه در آن جهان پاداش.

قوله: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ... الآیة این رؤیت حقیقی است، میگوید نمی‌بینی و ننگری باین جهودان که ایشان را نصیب دادند از آسمان یعنی کتاب توریت یُدْعَوْنَ إِلی‌ کِتابِ اللَّهِ این کتاب دوم قرآن است و احکام آن، بقول قتاده. میگوید: آن جهودان را با کتاب قرآن و حکم آن و اتباع محمد (ص) خواندند، نپذیرفتند، و از آن برگشتند و روی بر گردانیدند، با آنکه وی را می‌شناختند بنام و صفت و نعت. فانهم یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریة و الانجیل، و بیک روایت از ابن عباس یُدْعَوْنَ إِلی‌ کِتابِ اللَّهِ مراد از این کتاب هم تورات است و آن را قصه است، میگویند: مردی و زنی از اهل خیبر از اشراف ایشان زنا کردند، و بحکم کتاب تورات مستوجب رجم شدند، امّا کراهیت می‌داشتند رجم ایشان را، که از اشراف و مهتران بودند، بر مصطفی (ص) آمدند تا از وی رخصتی یابند در کار ایشان، رسول خدا ایشان را حکم رجم کرد نعمان بن ابی اوفی و یحیی ابن عمرو از سران جهودان بودند، گفتند: یا محمد! بیداد میکنی بر ایشان، که بر ایشان رجم نیست» مصطفی گفت: «بینی و بینکم التوراة».

میان من و شما توراة است یعنی بحکم تورات فرود آئیم، ایشان باین رضا دادند، پس رسول خدا گفت از شما که داناتر است بتورات؟ گفتند مردی است اعور از دانشمندان فدک او را ابن صوریا گویند، و او را بخواندند، رسول گفت: تویی ابن صوریا؟ گفت آری! گفت تو عالم جهودانی؟ گفت چنین میگویند. آن گه رسول خدا توریت بعضی بخواست که در آن ذکر رجم بود، ابن صوریا در گرفت و میخواند تا بآیت رجم در گذشت. آن گه دست بر آن نهاده و پوشیده داشت. پس عبد اللَّه ابن سلمان دست وی بگرفت و آن آیت رجم بهر رسول اللَّه و بهر جهودان خواند، نبشته بود: «المحصن و المحصنة اذا زنیا، و قامت علیهما البینة، رجما و ان کانت المراة حبلی، تتربص بها حتی تضع ما فی بطنها» پس رسول خدا فرمود: تا آن هر دو جهودان را که زنا کرده بودند رجم کنند جهودان از آن در خشم شدند و بیرون رفتند، رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد. ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ میگوید: گروهی از ایشان برگشتند و روی گردانیدند از حق، یعنی علما و رؤساء ایشان بعد از آنکه دانستند که رجم حق است و حکم تورات است.

و بهر آن گروهی باعراض مخصوص کرد، نه همه که لختی از علمای ایشان چون عبد اللَّه بن سلام و اصحاب او مسلمان شده بودند و ایمان آورده.

و گفته‌اند که فرق میان تولّی و اعراض آنست که: تولی آنست که حاجتی را برگردد بر عقد و نیّت آن که باز آید، و اعراض آنست که بدل و همت برگردد و روی برگرداند یعنی یترک المنهج و یاخذ فی عرض الطریق متخبّطا. گفته‌اند تولی آنست که دوستی و هواخواهی بگذارد، اما بتن برنگردد. و اعراض آنست که دوستی بگذارد و بتن نیز برگردد.

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا ای ذلک الاعراض عن حکمک بسبب اغترارهم، حیث قالوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ این ایام معدودات آن چهل روز خواهند که در آن گوساله می‌پرستیدند یعنی بعدد آن روزها که گوساله پرستیدیم ما را عذاب خواهد بود. رب العالمین گفت: این دروغ ایشان را فرهیفته کرد، خود دروغ‌ فرا می‌سازند و خود بدان فرهیفته می‌گردند. و دروغ آنست که گفتند لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ و گفته‌اند آن دروغ که ایشان را فرهیفته کرد آنست که گفتند «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ».

قوله: فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ گفته‌اند: که معنی یوم وقت است و آنچه گفت «فی ستة ایام، فی اربعة ایام، فی یومین» معنی همه وقت است، که این روز و شب بر اختلاف نزدیک ما است، و اللَّه تعالی لیس عنده لیل و نهار عبد اللَّه بن مسعود گفت. «انّ ربّکم لیس عنده لیل و لا نهار، نوّر السماوات من نور وجهه.»

فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ الایة... میگوید: که تا چون بود حال و قصه ایشان که ما ایشان را با هم آریم لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ روزی را که در بودن آن روز گمانی نیست و نه شور دل را جایی. اگر کسی گوید چگونه شک از آن نفی کرد، و بسیار کس هست از مردمان یعنی کافران که در آن بشک‌اند، چنان که ربّ العزت حکایت کرد از قومی: إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ جواب آنست که: این آیة لا ریب بمعنی نهی است چنان که گفت فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ ای لا ترفثوا و لا تفسقوا. دلیل برین آنست که جای دیگر نهی صریح کرد: فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ، فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ اگر گویند این شک در قصد و اختیار مردم نیاید، چگونه نهی میکند چیزی که در آن اختیار نیاید؟ جواب آنست که: هر چند چنین گفت اما معنی آن حثّ است بر تدبر و تفکر، یعنی که تفکر کنید و نیک بیندیشید و باز دانید. و این تدبّر و تفکّر در قصد و اختیار آید، و گمان و شور دل باز برد. و روی ابو هریرة قال: قال النبی ص یجمع اللَّه الخلق یوم القیامة فی صعید و احد ثمّ یطلع علیهم ربّ العالمین، فیقول: یتبع کل انسان ما کان یعبد، و یبقی المسلمون فیطلع علیهم و یعرفهم بنفسه، ثم یقول انا ربکم فاتبعونی، و قال النبی ثم تنشق الارض عنکم فتخرجون منها شابا کلکم علی سن ثلاثین، و لسان یومئذ سریانی، فتخرجون عراتا حفاة غلفا غزلا الی ربکم تنسلون، و انا اول من تنشق عنه الارض.»

وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ: ای جزاء ما کسبت وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ بنقصان حسناتهم و زیادة سیّئاتهم. قال الضحاک عن ابن عباس: فاول رایة ترفع لاهل الموقف ذلک الیوم من رایات الکفار رایة الیهود، فیفضحهم اللَّه علی رؤس الاشهاد ثمّ یأمر بهم الی النار.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode