مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳ ای طبع چو آتش از تو بس خوشنودم کاندر فکرت همی نمایی دودم چون نیست زمانه تمامت سودم ارجو که به کام دل رسانی زودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از طبع خود به عنوان آتش یاد میکند و از آن خوشنود است زیرا در فکرش هم نشانههایی از آتش و دود را میبیند. او به این موضوع اشاره دارد که زمانه به او سودی نمیرساند و امیدوار است که به زودی به آرزوی دلش برسد.
هوش مصنوعی: ای طبیعت، من از تو بسیار راضیام، زیرا در افکارم شعلهور هستی و مانند دودی از تو نمایان میشوم.
هوش مصنوعی: از آنجا که زمان به پایان نمیرسد، امیدوارم هر چه زودتر به خواستههایم برسی و به آرزوهایم تحقق ببخشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن دم که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده را به غم فرسودم
میپنداشتم عاشق و معشوق دواند
چون هر دو یکیست من خود احول بودم
از بهر تو گنج خویشتن پالودم
پالودم گنج و درد دل بزودم
هر چند ترا جز از وفا ننمودم
یک روز نکردی بوفا خشنودم
در جسُتنِ جام جم، جهان پیمودم
روزی ننشستم و شبی نغنودم
ز استاد چو رازِ جام جم بشنودم
آن جام جهاننمایِ جم، من بودم
عمری چو فلک ز تگ نمیفرسودم
تا همچو زمین کنون فرو آسودم
صدباره همه گرد جهان پیمودم
چندان که شدم، حجاب من، من بودم
در جستن جام جم جهان پیمودم
روزی ننشستم و شبی نغنودم
ز استاد چو وصف جام جم پرسیدم
آن جام جهان نمای جم، من بودم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.