گردش آسمان دایره وار
گاه آرد خزان و گاه بهار
گه کند عیش زندگانی تلخ
گه کند روز شادمانی تار
دیده ای را زند ز انده نیش
جگری را خلد ز مرگی خار
نرهد زو نهنگ در دریا
نجهد زو پلنگ در کهسار
کرده بر سرکشان به حمله ستم
برده از خسروان به قهر دمار
نیست جسمی کزو ننالد سخت
نیست چشمی کزو نگرید زار
زندگانی و جان و دل شکرد
زخم این اژدهای عمر شکار
کامرانی و عز و لهو خورد
دهن این نهنگ مردم خوار
بس بناها که او برآوردست
باز کردست با زمین هموار
بس روان ها که او بپروردست
که ندادست باز پس زنهار
گاه بر مادری ز دست آتش
گه ربوده ست بچه ای ز کنار
تو اگر سال و مه بنالی سخت
تو اگر روز و شب بگریی زار
عاقبت هیچ فایده نکند
پس تن خویش هیچ رنج مدار
ای ملک زاده ای که فکرت تو
روشن آیینه ای است بی زنگار
نیک دانی که کس نیاید پس
با قضاهای ایزد دادار
چرخ تندست تن به رنجه منه
مرگ حقست دل به غم مسپار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.