گنجور

 
مهستی گنجوی

چشمم چو بر آن عارض گلگون افتاد

دل نیز ز راه دیده بیرون افتاد

این گفت منم عاشق و آن گفت منم

فی‌الجمله میان چشم و دل خون افتاد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode