شمارهٔ ۱۰ - گر چه در پایان سرودن این اشعار بخود چنین خطاب کرده بود:
لیک اگر پند من آری به گوش
مصلحت آن ست که مانی خموش
چل شد و درین جهت آمد نشست
پیش مبین بیش که افتی به شست
تو بت توبهست ، گرانی مکن
روی به پیر یست، جوانی مکن
بار خدایا! من غافل به راز،
این ورق ساده که بستم طراز
گر چه که امروز جمال من ست
عاقبت الا مر وبال من ست
عفو کن آن را که رضای تو نیست
تو به ده از هر چه برای تو نیست
چون زتو شد این همه ناچیز چیز
هم تو کنی در دل خلقی عزیز
عیب شناسان به کمین مناند
بی هنر ان جمله به کین من آند
تو به کرم ، عیب من عیب کوش
در نظر عیب شناسان بپوش
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.