شب که بادم ز سوی یار آمد
مست گشتم که بوی یار آمد
بو که بر جان زنده ره از بادم
بو که باد روی یار آمد
آب چشمم دوید از سر جان
پای کوبان به سوی یار آمد
گریه خویش، گریه دگر است
کاب رفته به جوی یار آمد
می کنم یاد و می خورم حسرت
هر چه خوردم ز جوی یار آمد
نیک نبود که بد کنم دل، اگر
بد ز روی نکوی یار آمد؟
خویش را نیز کرد گم خسرو
جستن دل که سوی یار آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق صحبت میکند. وقتی باد معشوق را به یادش میآورد، او مست و شیدا میشود. بوی معشوق او را زنده میکند و اشکهایش سرازیر میشود. شاعر به یاد روزهای خوشی که با معشوق داشته، حسرت میخورد و به این نتیجه میرسد که نباید دل کسی را بشکند، زیرا زیبایی معشوق همیشه در خاطرش حضور دارد. او همچنین به جستجوی دل گمشدهاش میپردازد که به سوی معشوق میدود. در کل شعر بیانگر عشق عمیق و درد فراق است.
هوش مصنوعی: شب که نسیم خوشی از سمت محبوب وزید، حال من دگرگون شد و سرمست شدم، زیرا عطر و بوی محبوب در فضا پخش شد.
هوش مصنوعی: بویی که جان را زنده میکند، بویی است که از باد میآید. این بادی است که نشان از ورود یار دارد.
هوش مصنوعی: از چشمم اشک جاری شد و من با شوق و ذوق به سمت معشوق خود رفتم.
هوش مصنوعی: گریه من و دیگران متفاوت است، چون کسی که برای عشقش دوری میکشد، همواره در جستجوی وصال محبوب است.
هوش مصنوعی: من به یاد لحظهها مینشینم و حسرت میخورم بر آنچه از عشق یار نوشیدم.
هوش مصنوعی: خوب نیست که دل کسی را بشکنم، حتی اگر بدی از طرف محبوبم سر بزند.
هوش مصنوعی: خسرو به دنبال دلش رفت و در این راه، خود را نیز گم کرد، زیرا به سوی معشوقش روانه شده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.