مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود
به گاه آمدنم جز به تو سبیل نبود
چنان به زور وداعش ز دیده سیل آمد
که همرهان مرا همره رحیل نبود
گمان مبر که شود گل به سعی کس آتش
که از جلیل بدان لطف، از خلیل نبود
به قتلگاه شهیدان عشق بگذشتم
یکی به غمزه ترکان چو من قتیل نبود
بسی به مژده وصل تو دیده سیم فشاند
ولیک روز وصالش به جز قلیل نبود
مگر ز شرم لب لعل یار شد بی آب
وگرنه مردم چشمم چنین بخیل نبود
به تشنگان صداع خمار برگویید
که دوش باده ما کم ز سلسبیل نبود
حدیث لذت خرما ز ما مپرس که هیچ
بغیر خار نصیبم از آن نخیل نبود
مدام خسرو از آن جام می نهد در پیش
که هیچ آینه جز جام می صقیل نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق است. او میگوید که در آغاز زندگیاش تنها دلیل وجودش معشوقش بوده و در زمان ظهورش نیز تنها راهی که به او منتهی میشود، خود اوست.
شاعر از جدایی و درد آن میگوید و به گمان خودش هیچکس به اندازه او در عشق سختی نکشیده است. او همچنین به دشواری رسیدن به وصال معشوق اشاره میکند و میگوید که انتظار وصال بسیار طولانی شده و به جز کمی، در نهایت نصیبی از وصال ندارد.
در ادامه، او از بیتوجهی و ناامیدیاش نسبت به دیگران میگوید و به شدت علاقهاش به معشوق و نیازش به او را بیان میکند. در نهایت، شاعر به لذتهای دنیا اشاره میکند و میگوید که جز درد و رنج چیز دیگری از زندگی بهدست نیاورده است، و تنها مفرش جام میباشد که در افکارش است.
هوش مصنوعی: در آغاز خلقت، تنها دلیل وجود من چهره تو بود و در زمان ورودم به این دنیا، تنها مسیر و راهنما من تو بودی.
هوش مصنوعی: وداع او آنقدر برایم سخت و دردناک بود که حتی همراهانم هم نتوانستند مرا همراهی کنند. اشک و غم از چشمانم سرازیر شد.
هوش مصنوعی: نظرم این است که فکر نکنید برای به دست آوردن گل، تلاش کسی نتیجهبخش خواهد بود؛ چون آتش عشق و محبت، تنها با لطف و بزرگواری میتواند به وجود بیاید و این موضوع به خودی خود از کسی دیگر به ما منتقل نخواهد شد.
هوش مصنوعی: من به محلی که شهیدان عشق جان سپردهاند گذر کردم و دیدم که هیچکس به زیبایی دختری ترک از من کشته نشده است.
هوش مصنوعی: زیاد پیش از این با خوشحالی و شوق ملاقات تو، اشکهای نقرهای ریختهام، اما روزی که با تو دیدار کردم، بسیار کوتاه و Limited بود.
هوش مصنوعی: احتمالاً به خاطر شرم و حیا، یار با لبهای قرمز و زیبا، آبرو و حرمت خود را حفظ کرده است. در غیر این صورت، دیگران اینگونه بخیل و حسود نسبت به نگاه من نمیبودند.
هوش مصنوعی: به تشنگان بگویید که دیروز بادهی ما هیچ کم از آب زلال و شیرین نداشت.
هوش مصنوعی: احساس و لذت شیرین خرما را از ما نپرس، چرا که من جز خار و سویی از درخت نخل، چیزی به دست نیاوردم.
هوش مصنوعی: خسرو دائماً آن جام می را در جلو میگذارد، زیرا هیچ چیزی به زیبایی و درخشندگی آن جام نمیتواند باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.