گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سروی چو تو در اچه و در تته نباشد

گل مثل رخ خوب تو البته نباشد

دوزیم قبا بهر قدت از گل سوری

تا خلعت زیبای تو از لته نباشد

این شکل و شمایل که تو کافر بچه داری

در چین و ختا و ختن و خته نباشد

بدخواه ترا در دو جهان روی سیه باد

در دیده خصم تو به جز مته نباشد

در جنت و فردوس کسی را نگذارند

تا داغ غلامی تواش پته نباشد

سلطانی مسکین نکند میل به جنت

در صحن بهشت ار طبق بته نباشد

از پشت رقیب تو کشم تسمه چندین

تا گنجفه اسب تو از پته نباشد

چون موی شد از فکر میانت تن خسرو

تا همچو رقیبت خنک و کته نباشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode