خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت
سخن ار آب نشد طعم زبان تو نیافت
دیده باریکی عالم همه موی اندر موی
دید، لیکن سر مویی چو میان تو نیافت
با چنین حسن و لطافت که تویی، دیده دهر
سوی که دید که آن را نگران تو نیافت
پسته کو تنگ دهان بود دهان بسته بماند
خویش را دید که هم سنگ دهان تو نیافت
به گه صبح چو گل خنده زنان می رفتی
باد هر چند که بشتافت نشان تو نیافت
گل به گلزار در از تابش خورشید بسوخت
زان که او سایه ای از سرو روان تو نیافت
پای خسرو خلش از خار جفا بار نداشت
تا سرش ریخته در پای عنان تو نیافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.