تیر کدامین بلاست کان به کمان تو نیست
دست کدامین دل است کان به عنان تو نیست
وجه همه نیکوان از دل ما راجع است
زانکه به خطهایشان هیچ نشان تو نیست
عشقم اگر می کشد تو مکش، ای پندگو
جان من است آخر این، وای که جان تو نیست
بی دلیم گفت از آن صد دلش افزون زکف
هر چه کشم سوی خویش، گوید، از آن تو نیست
نام وفا برده ای، شرم نداری ز خلق
عرض متاعی مکن کان به دکان تو نیست
غمزه زده استی چنانک می بکنم جان ز ذوق
توشه عشق است این، زخم سنان تو نیست
باز مدار، ار کنم رخنه دل پر ز خاک
دودکش این دل است، غالیه دان تو نیست
کور شد این دل، فتاد در چه تاریک غم
باد ازین کورتر، گر نگران تو نیست
تیغ زن و وارهان خسرو درمانده را
سود وی است این و زان هیچ زیان تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نسبت به عشق و غم و امید و ناامیدی صحبت میکند. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا احساسات عمیق خود را بیان میکند. او به ناتوانی خود در برابر عشق اشاره میکند و میگوید که بلاها و مشکلات زندگی به خاطر انقطاع از معشوق رخ میدهند. همچنین او به وفای معشوق و نداشتن علامتی از او در دل دیگران اشاره کرده و بر درد و رنجی که به خاطر عشق متحمل میشود تأکید میکند. در نهایت، شاعر به ناامیدی خود و ناکامی در ارتباط با معشوق اشاره دارد و از خود میپرسد که آیا این همه غم و درد نتیجهای خواهد داشت یا نه.
هوش مصنوعی: تیر کدام مصیبت است که به کمان تو برخورد نمیکند و دل کدام کسی است که تحت فرمان تو نیست؟
هوش مصنوعی: دلیل خوبیهای همه نیکوکاران در دل ما مشخص است، چون که هیچ نشانهای از تو در خطهایشان نیست.
هوش مصنوعی: اگر عشق من تو را به هلاکت میکشاند، تو ننداز من را به کشتن، ای کسی که نصیحت میکنی. چرا که جان من به این عشق وابسته است و وای بر تو که این عشق جان تو نیست.
هوش مصنوعی: من بیدلیل میگویم که عشق او چندین برابر از دل من افزون است و هر چه به سوی او میکشم، او میگوید که این عشق و آرزو از آن تو نیست.
هوش مصنوعی: تو نام وفا را بر خود گذاشتهای، اما از مردم خجالت نمیکشی؛ چیزی را به فروش نرسان که به دکان تو تعلق ندارد.
هوش مصنوعی: چشمانت چنان جذاب و فریبنده است که من برای دیدن تو جان میدهم؛ این عشق و شوقی که دارم ناشی از زیبایی توست و هیچ نشانی از درد و رنجی که به آن مرتبط باشد نیست.
هوش مصنوعی: دوباره بر نگرد، اگرچه میخواهم قلبی که پر از غم و اندوه است را برملا کنم. این دل مثل دودکش میسوزد و آتش درونش شعلهور است، اما تو نمیدانی که چه چیزی درونش نهفته است.
هوش مصنوعی: این دل دیگر به شدت غمگین و نابینا شده است. اگرچه در این تاریکی غم افتاده، اما اگر نگران تو نباشم، بیشتر از این هم نابینا خواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر شمشیر به دست بگیری و به خسرو ضعیف حمله کنی، این کار به نفع توست و از آن هیچ ضرری متوجه تو نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.