گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای نسیم صبحدم، یارم کجاست

غم ز حد بگذشت، غمخوارم کجاست

خواب در چشمم نمی آید به شب

آن چراغ چشم بیدارم کجاست

دوست گفت آشفته گرد و زار باش

دوستان، آشفته و زارم، کجاست

نیستم آسوده و کارش دمی

یار، آن آسوده از کارم، کجاست

تا به گوش او رسانم حال خویش

ناله های خسرو زارم کجاست

 
 
 
اوحدی

ای نسیم صبح دم، یارم کجاست؟

غم ز حد بگذشت، غم‌خوارم کجاست؟

وقت کارست، ای نسیم، از کار او

گر خبر داری، بگو دارم، کجاست؟

خواب در چشمم نمی‌آید به شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه