پیش از این من با جوانان آشنایی کردمی
کاشکی زیشان هم از اول جدایی کردمی
از دل گمگشته اکنون گوش نتوانم نهاد
زانکه اول وصف خوبان ختایی کردمی
زین دل دوزخ اگر افروختی شمع مراد
وقتی آخر شام غم را روشنایی کردمی
یک سخن شیرین ندارم یاد از آن رویی که آن
بر جراحتهای جانی مومیایی کردمی
توبه داد این چشم شاهدباز و این شاهد مرا
زانچه من وقتی حدیث پارسایی کردمی
ای خوش آن شبها که از بهر گدایی بر درت
بر سر کوی تو بر درها گدایی کردمی
خلعت تیغت ز خون بایستی اندر گردنم
تا میان عاشقانت خودنمایی کردمی
از پی تو دوست می دارم غمت را، ورنه من
با چنان بیگانه ای کی آشنایی کردمی
زاغ نالان است خسرو بی رخت وز خار هجر
گر گلی بودی ز تو، بلبل نوایی کردمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یاد جوانان و آشناییهایی که داشته، حسرت میخورد. او آرزو میکند که ای کاش از ابتدا از آنها جدا میشد، زیرا دلی آشفته دارد و نمیتواند به زیباییهای دنیا گوش کند. شاعر از دوزخ دلش سخن میگوید و از شمع امیدی که اگر داشت، شبهای غمش را روشن میکرد. او به یاد نمیآورد که چه زمانی از زیباییها سخن گفته است و ابراز میکند که هیچ کلامی شیرین از محبوبش در خاطر ندارد. شاعر از توبه و پشیمانی درباره عشقش حرف میزند و ایام خوش گدایی در درگاه محبوب را به یاد میآورد. او با نشان دادن بیقراریاش میگوید که حتی اگر عذاب عشق را هم به جان بخرد، به یاد آن بیگناهی از آشنایی با محبوب هیچگاه غافل نمیشود. در نهایت، شاعر به غم و درد جدایی و فقدان محبوب اشاره میکند و نالهای شبیه زاغی را میآورد، که از دوری یار مینالد.
هوش مصنوعی: من قبلاً با جوانان دوستانه آشنا شده بودم، ای کاش از ابتدا با آنها فاصله میگرفتم.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر حالتی است که فرد به خاطر غم و گمگشتگی در دل، نمیتواند به خوبی به صداها و آوازهایی که از خوبان و عاشقان میآید، گوش دهد. به عبارتی، هنگامی که دل انسان در آشفتگی و ناراحتی است، توجه و تمرکز بر زیباییها و خوبیها برایش دشوار میشود. این موضوع به نوعی به تأثیر احساسات بر ادراک اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر از دل پر درد و آتشین خود شمع امیدی روشن کردهام، میدانم که در پایان شب غم، نور شادی و آرزوها را میتوانم ببینم.
هوش مصنوعی: من هیچ سخن شیرینی ندارم زیرا یاد آن چهرهای که زخمهای قلبم را التیام بخشید، همیشه با من است.
هوش مصنوعی: این چشم که به تماشا و زیبایی گشوده شده است، مرا به توبه واداشته است، زیرا وقتی من دربارهی پارسایی و نیکوکاری سخن میگفتم، او مرا به یاد اشتباهاتم انداخت.
هوش مصنوعی: خوشا شبهایی که به خاطر درخواست و نیازمندی، در کنار درب و کوچهات نشستهام و گدایی کردهام.
هوش مصنوعی: تاج و نشان تو باید با خون من آراسته شود تا بتوانی در جمع عاشقان خود را نشان دهی.
هوش مصنوعی: برای تو دوست، غمت را دوست دارم، وگرنه من چرا باید با کسی که اینچنین از من دور است، آشنایی پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: زاغی که ناله میکند، از فقدان محبوبش رنج میبرد و اگر گل امیدی در میان خارهای جدایی وجود داشت، بلبل به یاد تو سرودی زیبا سر میداد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.