ما را دل زار مستمند است
و آویخته خم کمند است
ای جان کسی، دل رهی را
می پرس که نیک دردمند است
بدگوی که سرد گردد این دل
کز آتش شوق بر گزند است
تلخی نشنیدم از لبت هیچ
یا خود می تو هنوز قند است
خامان به نهان دهند پندم
با سوخته ای چه جای پند است
جان در خم زلف تست بنمای
تا بنگرمش که در چه بند است
تا خط تو نودمید گل را
بر سبزه هزار ریشخند است
خواهم سر سرو را ببرم
کز قد تو یک سری بلند است
آن روی که چشم بد ازان دور
بنمای که خسروش بسند است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظم ار چه به مرتبت بلند است
آن علم طلب که سودمند است
طوبی که به سدره سربلند است
پیش قد تو نیازمند است
با خط تو سبزه گر زند لاف
از غنچه سزای ریشخند است
عمری تو و زلف با تو همسر
[...]
ور شکوه کنی، نه سودمند است
سخت است زمین، فلک بلند است
آن نیز ترا نیازمند است
این ناز و نیاز تابه چند است
نوش لب یار نیم خند است
دوشان دلان بهار قند است
عاشق چکند که دل نبازد
کان کودک شوخ دلپسند است
بی خود زقفای تو نپویم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.