ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان
تا سوخته دلت ز تف و تاب عاشقان
ذکر لب و دهان تو تسبیح بیدلان
نعل سم سمند تو محراب عاشقان
شب خواب دیدمت به بر خویشتن، ولی
آن بخت کو که راست شود خواب عاشقان!
یک شب به میهمانی خونابه من آی
تا بی خبر شوی ز می ناب عاشقان
گفتی که کشتن تو هوس دارم آشکار
پوشیده نیست لطف تو در باب عاشقان
گر چه درون حجره جانهاست جای تو
هم ایمنی خطاست ز پرتاب عاشقان
مردن همم رها نکنی زیر پای خویش
زین گونه هم مبر مه من آب عاشقان
خسرو نزار و غمزه خوبان کشید تیغ
شرمنده می شویم ز قصاب عاشقان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.