مرا وقتی دلی آزاد بوده ست
درونم بی غم و جان شاد بوده ست
نمک زد شوخی اندر جان و نو کرد
جراحتها که در بنیاد بوده ست
چه خوش بوده ست عقل مصلحت جوی
که چندی زین بلا آزاد بوده ست
نگارا، هیچ گاهی یاد داری
کزین بیچارگانت یاد بوده ست
شب آمد، باد برد از جای خویشم
که بوی زلف تو با باد بوده ست
به فریادت بخواندم دی و مردم
که جانم همره فریاد بوده ست
جفا کش خسروا، گر دوست پیوست
نصیب عاشقان بیداد بوده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد روزهای خوشی میافتد که دلش آزاد و بیغم بوده است. او به تأثیر عشق و محبت بر روح و جانش اشاره میکند و میگوید که این عشق باعث شده جراحات درونش التیام یابد. همچنین شاعر از عقل و تدبیر خود یاد میکند که در زمانهایی توانسته از درد و رنج دور بماند. او از محبوبش میخواهد که گاهی او را به یاد بیاورد و به تأثیر ویژگیهای معشوق در زندگیاش اشاره میکند. در نهایت، شاعر به وضعیت خود در برابر بیرحمی و جفاهای عشق میپردازد و میگوید که عذاب عاشقان به خاطر محبت است.
هوش مصنوعی: زمانی که قلب من آزاد بوده، در درونم بدون غم و با روحی شاد زندگی کردهام.
هوش مصنوعی: دوست به شوخی و با نمک به زخمها رسیدگی کرد و جراحتهایی را که از ابتدا وجود داشتهاند، دوباره تازه و زنده کرد.
هوش مصنوعی: عقل عاقل و مصلحت اندیش چه خوشحال بوده که مدتی از این مشکل و دردسرها آزاد بوده است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، آیا هیچوقت به یاد داری که من چقدر به خاطر ناچاریام به یاد تو بودهام؟
هوش مصنوعی: شب فرا رسیده و باد، من را از مکان خود دور کرده است، چرا که بوی موهای تو با باد پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: من دیروز به فریاد تو پاسخ دادم و گفتم که وجود من همیشه با فریاد همراه بوده است.
هوش مصنوعی: هر که از سرسختی و بیرحمی برخوردار باشد، اگر دوستی برایش بیافتد، نصیب عاشقان همیشه عذاب و بیعدالتی بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.