خم آن طره دلبند کشم
غم آن لعل شکر خند کشم
زلف تو هر سر مویی نازی ست
آخر این ناز تو تا چند کشم
نیست مانند رخت آیینه
مگرت زاینه مانند کشم
نکشم من سخن تلخ از کس
ور کشم از لب چون قند کشم
کورم، از گرد مگر در دیده
خاک درگاه خداوند کشم!
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
خم آن طره دلبند کشم
غم آن لعل شکر خند کشم
زلف تو هر سر مویی نازی ست
آخر این ناز تو تا چند کشم
نیست مانند رخت آیینه
مگرت زاینه مانند کشم
نکشم من سخن تلخ از کس
ور کشم از لب چون قند کشم
کورم، از گرد مگر در دیده
خاک درگاه خداوند کشم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوقهاش صحبت میکند. او به زیبایی و نازهای معشوقهاش اشاره میکند و میگوید که حتی اگر غم و اندوهی را بکشد، آن را به خاطر زیبایی معشوق تحمل میکند. شاعر به چهره و زلف معشوقهاش اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی نمیتواند با زیبایی او برابر باشد. او همچنین تأکید میکند که از شنیدن سخنان تلخ دیگران آزرده نمیشود و تنها به عشق و زیبایی معشوق میاندیشد. در نهایت، او در احترام و تواضع به خداوند روی میآورد.
هوش مصنوعی: من غم و اندوه زیبایی لبان شیرین او را میکشم و در عوض، زیبایی و دلربایی موهای او را به دوش میکشم.
هوش مصنوعی: زلف تو هر تار مویی یک زیبایی خاص دارد و من نمیدانم تا چه زمانی باید این زیبایی و ناز تو را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: هیچ چیز مانند قامت تو زیبا و درخشان نیست، مگر اینکه از آن به مانند آینه بیفزایم.
هوش مصنوعی: من از کسی سخن تلخی نمیزنم و اگر هم چیزی بگویم، شیرین و دلپذیر خواهد بود.
هوش مصنوعی: من کور شدهام و فقط امیدم این است که از خاکی که در درگاه خداوند هست، چیزی به چشمم بیافتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.