بی تو امید ندارم که زمانی بزیم
سهل آنست که تا چند به جانی بزیم
رخصت زیستنم نیست ز چشم تو، ولی
گر دهد غمزه شوخ تو امانی، بزیم
چو دهان تو یقین نیست، رها کن بازی
چند گاهی که توانم به گمانی بزیم
دست ده بر دهن خویش به بوسی تو مرا
مگر از لطف تو دستی به دهانی بزیم
خسروم، لیک چو فرهاد شدم کشته عشق
گر بگویی که چگونه ست فلانی بزیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عاشقانه فردی است که بدون معشوق خود امیدی به زندگی ندارد. او میگوید که اگرچه زندگی برایش آسان نیست، اما به لطف چشمان معشوق امیدی باقی مانده است. او به بازیهای معشوق اشاره میکند و میخواهد که این معشوق او را رها کند تا بتواند به زندگی ادامه دهد. در نهایت، او خود را همچون فرهاد (شخصیتی عاشقانه در ادبیات) توصیف میکند که تحت تأثیر عشق کشته شده است و حسرت این را دارد که چگونه باید از معشوقش جدا شود.
هوش مصنوعی: بدون تو برایم امیدی باقی نمانده که روزی خوشی را تجربه کنم. این کار آنقدر آسان است که چندین بار هم میتوان به جان خود تلاش کنم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از نگاه تو زندگی کنم، اما اگر لبخند بازیگوش تو به من اجازه دهد، میتوانم به زندگی ادامه دهم.
هوش مصنوعی: وقتی در مورد صحبتها و گفتههای تو آرامش و اطمینان وجود ندارد، بهتر است از بازی و چالشهای اینچنینی دست بکشی و مدتی صبر کنی، زیرا من نمیتوانم فقط بر اساس حدس و گمان پیش بروم.
هوش مصنوعی: با دست خود به لبانم خواهم بوسیدت، شاید از محبت تو، دستی بر دهانم بیاوری.
هوش مصنوعی: من از نظر اجتماعی از دست رفتهام، اما به عشق همانند فرهاد، که به خاطر لیلی جان خود را فدای او کرد، جان باختهام. اگر از من بپرسی که چه طور این وضعیت را تحمل میکنم، میگویم که مانند او در تلاش و کوشش هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.