یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون کشم
صد دل گمگشته را از وی نشان بیرون کشم
آرزو دارم میانت بنگرم بی پیرهن
ماه من بگذار تاری از کتان بیرون کشم
نیم مزد روی تو صد جان بود، آن هم چو نیست
نیم جانی هست، اگر گویی، همان بیرون کشم
ملک جان بدهم لبت را درب های بوسه ای
هم به بوسه جان دیگر زان دهان بیرون کشم
خط تو در چشم من بنشست، تدبیری بساز
تا گلیم خود مگر ز آب روان بیرون کشم
چون جهان را بیم طوفان است ز آب چشم من
رخت هستی گر توانم، زین جهان بیرون کشم
بس که آه آتشینم در جهان دارد گذر
آبله، بینی، سراسر از زبان بیرون کشم
ای ترا صد کشته چون من، چند گویی کز جفا
خون بهمان ریزم و جان فلان بیرون کشم
یک شبی مهمان خسرو باش تا از جور تو
سینه را خالی کنم، راز نهان بیرون کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و عاشقانه شاعر است. او از شوق و آرزوهای خود صحبت میکند و تمایل دارد تا عشق خود را به وضوح بیان کند. شاعر میخواهد با کلام خود دلهای گمگشته را به راه بیاورد و آرزو دارد که معشوقش را بدون پوشش ببیند. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و از اهمیت وجود او در زندگیاش سخن میگوید. همچنین، اشاره به درد و رنج ناشی از جدایی و غمهای عمیق دل دارد که میخواهد با بوسه و عشق درمان کند. شعر به طور کلی ترکیبی از عشق، رنج، و تلاش برای نزدیک شدن به معشوق است.
هوش مصنوعی: اگر از آن لبهای شیرین یک سخن بگویم، میتوانم نشانههایی از صد دل گمشده را استخراج کنم.
هوش مصنوعی: آرزو دارم که در میانت نگاه کنم و بدون لباس، زیبایی خود را به نمایش بگذاری. میخواهم تار نازکی از کتان را به ویژه برای تو بیرون بکشم.
هوش مصنوعی: نیم پاداش زیبایی تو، ارزشی معادل صد جان دارد، و این دست اندرستی که وجود ندارد، در واقع نیمه جانی است. اگر بخواهی، من آن را هم از تو میگیرم.
هوش مصنوعی: جانم را فدای لبهای تو میکنم و حتی اگر به بوسهای از آن لبها نیاز باشد، از جانم هم برایت مایه میگذارم.
هوش مصنوعی: نوشته یا خط تو در چشمان من جا گرفت، حالا باید تدبیری پیدا کنم تا بتوانم خودم را از این جریان پرآب نجات دهم.
هوش مصنوعی: چون دنیا در خطر طوفان است، اگر بتوانم، با اشکهای خود زندگیام را از این جهان بیرون میکشم.
هوش مصنوعی: هرچقدر که دل پرآشوبه و دردناک من در این دنیا رنج کشیده است، به اندازهی آن، کلامم میتواند به آتش بکشد و از زبانم بیرون بریزد.
هوش مصنوعی: ای تو که به خاطر من صد نفر کشته شدهاند، چقدر باید بگویی که از این رنج، خون من بریزد و جان فلانی را بگیرم؟
هوش مصنوعی: شبی را مهمان خسرو باش تا از درد و سختیهایی که به دوش دارم، رها شوم و رازهای درونم را برایت بازگو کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.