قمر برید ز من مهر و من خراب قمر
شبم دراز چو گیسوی نیمتاب قمر
خرابه ها همه چون از قمر شود روشن
چراست تیره دل من، چو شد خراب قمر
تمام شب قمر آسمان نمی خسپد
که چشم این قمر ما ببست خواب قمر
کجا رسد مه گردون بدین قمر، باری
که نیست چشمه خورشیسدتر به آب قمر
ز نور باشد هر قطره چشمه خورشید
چو خون چکد ز رخ همچو آفتاب قمر
کنون دمیدن صبح از رخ قمر باشد
چو آفتاب نهان شد ز ماهتاب قمر
گر آید و برود زودتر نه جای گله است
از آنکه نیست نهان، خسروا، شتاب قمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.