سر به کوی عشق غلتانیده گیر
چشم را بر خواب خوابانیده گیر
زلف پیچانت چو گیرم بیهده
تهمتی بر خویش پیچانیده گیر
چشم تو خون می نغلتد از درون
گوهری از دیده غلتانیده گیر
چون نمی گردد دلت، چون آسیا
ما چه گردانیم گردانیده گیر
چند ترکانه به خون اغرا کنی
خانه زنبور شورانیده گیر
پس کند تا کی زبان گردن چو شمع
آتش اندر سینه گیرانیده گیر
گر چه خسرو را بمیرانی ز غم
نام چون باقیست، میرانیده گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و شور و حال آن صحبت میکند. شاعر از معشوقهاش درخواست میکند که در کوی عشق بگردد و از خواب و خیالات دور باشد. او به زلف و زیبایی معشوقه اشاره میکند و میگوید که این زیبایی میتواند او را به درد و عذاب بیندازد. همچنین، شاعر به دل شکستگی و ناتوانی در حرکت اشاره میکند و میگوید که عشق میتواند انسان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. در پایان، او به خیال مرگ از غم اشاره میکند و نام معشوقه را به عنوان یادگاری از عشقش باقی میگذارد.
هوش مصنوعی: در خیابان عشق غوطهور شو و چشمانت را بر روی خوابهایی که به تو عرض میشوند، ببند.
هوش مصنوعی: وقتی که زلف زیبا را میگیرم، بدون دلیل به خودم نسبتهای نادرست میزنم.
هوش مصنوعی: چشم تو از درون مانند جواهری میدرخشد و اشکهایش مانند خون جاری میشود، پس آن جواهر را از چشمانت بگیر.
هوش مصنوعی: اگر دلت تغییر نکند و به حرکت ندرآید، ما هم چه میتوانیم بگوییم و چه کاری از دستمان برمیآید؟
هوش مصنوعی: چندین بار به پایین بخورد و خانه زنبور را به هم بریزد.
هوش مصنوعی: پس تا چه زمانی باید زبان به سکوت بنشیند، مانند شمعی که آتش در دل دارد و در درونش شعلهور است؟
هوش مصنوعی: اگرچه خسرو را به خاطر غم نامش میکشید، اما چون باقیست، او را بکشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.