چنین گویند که ماهان پادشاهی بزرگ بوده است عاقل و کافی، یک روز باز دار خویش را (دید) باز بر دست آب میخورد، بفرمود تا صد چوبش بزدند. گفت ای عجب باز بتن خویش پادشاه پرندگانست، و غمگسار و عزیز دست پادشاهانست، روا بوَد که تو اینچنین بی ادبی کنی؟ عزیز ملوک بر دست و تو آب خوری، یا جز آب چیزی دیگر. بازدار گفت زندگانی خداوند دراز باد چون بشکارگاه تشنه گردم چون کنم که باز با من بوَد، گفت بکسی دیگر ده که اهل آن بود که باز تواند داشت که تو آب خوری یا چیزی دیگر که ترا بدان حاجت باشد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره پادشاهی به نام ماهان است که از رفتار باز خود ناراحت میشود. او متوجه میشود که بازش به جای شکار، در حال نوشیدن آب است. پادشاه تصمیم میگیرد تا او را تنبیه کند، اما سپس میفهمد که باز، پادشاه پرندگان است و نباید به او توهین شود. باز به پادشاه میگوید که اگر او را به شکار بفرستد، در هنگام نیاز به آب چه خواهد کرد. در نهایت، پادشاه تصمیم میگیرد که به کسی دیگر باز دهد که توانایی شکار را دارد، و به باز اجازه میدهد تا نیازهای خود را برطرف کند. این داستان به ما میآموزد که باید به موجودات دیگر احترام بگذاریم و نیازهای آنها را درک کنیم.
هوش مصنوعی: پادشاهی به نام ماهان وجود داشت که عاقل و لایق بود. یک روز وقتی که از دیدن باز خود مشغول نوشیدن آب بود، دستور داد تا صد ضربه چوب به او بزنند. او خطاب به باز گفت: "این چه رفتار بیاحترامی است؟ تو پادشاه پرندگان هستی و باید نسبت به خودت احترام قائل باشی." سپس ادامه داد که اگر تو در میهمانی ملوکانه آب مینوشی یا چیزی دیگر، این رفتار مناسب نیست. باز پاسخ داد که خداوند عمرش دراز باشد و وقتی که در صحرا با کمبود آب روبرو شود، چه باید انجام دهد؟ پادشاه پاسخ داد که باید به کسی دیگر بگویی که او قدرت پرورش باز را دارد و بتواند کارهای تو را انجام دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.