انگشتری زینتی است سخت نیکو و بایسته انگشت، و بزرگان گفتهاند نه از مروت باشد که بزرگان انگشتری ندارند، و نخستین کسی که انگشتری کرد و به انگشت در آورد جمشید بود، وچنین گفتهاند که انگشت بزرگان بی انگشتری چون نورست بی علم، و انگشتری مر انگشت را چون علمست مر میان را، و میان با کمر نیکوتر آید، و انگشتری در انگشت بزرگان خبر را بود بر مروت تمام ورای قوی و عزیمت درست، چه هر کرا مروت تمام بود خویشتن را از مهر بی بهره ندارد، و چون برای قوی بود بی عزیمت نبود، و چون با عزیمت درست بود بی مهر نبود، چه نامه بزرگان بی مهر از ضعیفی رای و سست عزمی بود، و خزانه بی مهر از خوارکای و غافلی بود، و از جهت آنک سلیمان علیه السلام انگشتری ضایع کرد ملک از وی برفت، شرف آن مهر را بود که بر وی بود نه انگشتری را، و پیغامبر صلی الله علیه و سلم انگشتری به انگشت اندر آورد، و نامها که فرستادی بهر ناحیتی به مهر فرستادی، سبب آن بود که نامه او بی مهر به پرویز رسید پرویز ازان درخشم شد نامه را بر نخواند و بدرید، و گفت نامه بیمُهر چون سر بیکلاه بود و سر بیکلاه انجمن را نشاید، و چون نامه مهر ندارد هر که خواهد بر خواند و چون مهر دارد آن کس خواند که بدو فرستاده باشند، و خردمندان گفتهاند که تیغ و قلم هر دو خادمان انگشتری ملک اند، که ملک ایشان بگیرند و راست کنند در زیر حکم انگشتری ملک اندر آید، که تا وی نخواهد ایشان به وی نرسند. و هر زنیتی که مردم را بود شاید که به وقتی باشد و به وقتی نباشد مگر زینت انگشتری، و به هیچ وقت نباید که بی وی بود، چه وی زینت انگشت است که بوی یکی گیرند که رهنمونی بود بر یگانگی ایزد جل جلاله، و این زینت مرورا چون کرامتیست از خاصیت این حال. و این همچنانست چون مبارزی که هنری بنماید و بدان سبب به بزرگی نزدیک گردد که وی را کرامتی کند کز یاران دیگر بدان کرامت جدا گردد، و طوق زرین در گردن وی کند یا کمر زرین دهد تا بر میان بندد، چه هنرکی نموده باشد، و انواع انگشتری بسیارست ولیکن ملوک را بجز دو نگینه روا نبود داشتن، یکی یاقوت که از گوهرهاست قسمت آفتابست، و شاه گوهرهاء ناگدازه است، و هنر وی آنک شعاع دارد و آتش بر وی کار نکند، و همه سنگها ببُرد مگر الماس را، و نیز خاصیتش آنک و باو مضرت تشنگی باز دارد، و در خبر چنان آمده است که پیغامبر علیه السلام آن وقت که به مدینه بود و حرب خندق خواست کردن در مدینه و با افتاده بود، مصطفی علیه السلام یاقوتی با خویشتن داشت به قیمت افزون از دو هزار دینار، و دیگر از پیروزه از بهر نامش را و از بهر عزیزی و شیرینی دیدارش، و خاصیتش آنک چشم زدگی باز دارد، و مضرت ترسیدن در خواب، و مر انگشتری را به علامت فال و تعبیر رویا علامتهاست و دران سخنها گفتهاند، ملوک را به ولایت و ملک گزارش کنند، و دیگر مردمان را بر عمل و صناعت، و گروهی را بر کرامت بزرگان، و گروهی را بر عافیت آنچه به وی در باشند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.