گنجور

 
خواجوی کرمانی

اشکم که چو لعل آبدار افتادست

با دانه ی دُرّ شاهوار افتادست

سرگشته بهر گوشه ی از آن می گردد

کز مردم دیده بر کنار افتادست

 
sunny dark_mode