خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۳ در خانه دلم تنگ شد از تنهائی رفتم بچمن چو بلبل شیدائی چون دید مرا سرو، سری جنبانید یعنی؛ به چه دلخوشی ببستان آئی؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس تنهایی در خانه صحبت میکند و به یاد دوران کودکیاش میافتد. او به باغ میرود و با دیدن سرو درختی که به تماشای او میپردازد، به این نتیجه میرسد که باید به دل خوشیها و زیباییهای طبیعت توجه کند.
هوش مصنوعی: در خانهی دل، از تنهایی احساس ناراحتی میکنم و به یاد دوران کودکی مثل بلبل عاشق، به آن زمان برمیگردم.
هوش مصنوعی: سرو وقتی مرا دید، سری تکان داد و به این اشاره کرد که چرا با دل خوشی به باغ میآیی؟!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی تو چشم حسن را بینایی
یغماست مرا قبله گر از یغمائی
خندان گل سرخی و بت گویائی
زینست که از بتان تو بی همتائی
پاکی و منزهی و بی همتایی
کس را نرسد ملک بدین زیبایی
خلقان همه خفتهاند و درها بسته
یا رب تو در لطف بما بگشایی
ای دوست تر، از دو دیده و بینایی
ای آنکه ز پیش چشم ناپیدایی
آن روز که آمدی مرا دربایی
گر تا به قیامت تو غذانی (؟) نایی
در چشم منی روی بمن ننمائی
واندر دلمی هیچ بمن نگرائی
ای جان و دل و دیده و ای بینائی
چون از دل و دیده در کنارم نائی
گر می دو هزار رطل بر پیمایی
تا می نخوری نباشدت شیدایی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.