خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳ زنار خطی عید مسیحا رویت من کشتهٔ آن صلیب عنبر بویت آن شب که شب سده بود در کویت آتش دل من باد و چلیپا مویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر از عشق و زیباییهای مسیحا و حسرت آن یاد میکند. او به ارتباط عمیق خود با معشوق اشاره دارد و یادآور شب سده و حس درد و آتش دل ناشی از این عشق است. نمایههای مذهبی و زیباییشناختی به خوبی در این اشعار ترکیب شدهاند.
هوش مصنوعی: زنجیری که به عنوان نشانه عید مسیحی بر کمر دارم، از عطر و بوی خوش توست که باعث میشود من مانند کسی باشم که به خاطر عشق تو جان داده است.
هوش مصنوعی: آن شب که جشن سده برگزار میشد، آتش عشق من در وجود تو شعلهور بود و موی تو همچون صلیبی بر دل من افتاده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای قبلهٔ هر که مقبل آمد کویت
روی دل مقبلان عالم سویت
امروز کسی کز تو بگرداند روی
فردا بکدام روی بیند رویت
خواهم همه را کور ز عشق رویت
تا من نگرم بس برخ نیکویت
یا خود خواهم همی دو چشم خود کور
تا دیدن دیگری نبینم سویت
آتش در زن ز کبریا در کویت
تا ره نبرد هیچ فضولی سویت
آن روی نکو ز ما بپوش از مویت
زیرا که به ما دریغ باشد رویت
آیا بود آنگه که باز بینم رویت
در دیده کشم چو سرمه خاک کویت
گر قدر تو دی همی ندانست رهی
امروز همه جهان وتای مویت
تا روز به شب چو سوسنم بیرویت
بیدار چو نرگسم به گرد کویت
چون لاله شوم سوختهدل گر بنهم
مانند گل دو رویه رو بر رویت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.