دل باز حدیث شادی افسانه گرفت
در گوی غمت آمد و کاشانه گرفت
گر خانۀ خود سیه نمی خواست دلم
بگرفت سرشک چشم من هر سر راه ...انه گرفت
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
دل باز حدیث شادی افسانه گرفت
در گوی غمت آمد و کاشانه گرفت
گر خانۀ خود سیه نمی خواست دلم
بگرفت سرشک چشم من هر سر راه ...انه گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به شادی و غم اشاره میکند. او میگوید که شادی مانند افسانهای دلانگیز است و غم به زندگیاش وارد شده واست او را در خود گرفته است. اگر دلش نمیخواست خانهاش تاریک باشد، اشکی که از چشمانش میریزد، به هر جایی که میرود، او را همراهی میکند.
هوش مصنوعی: دل، داستان شادمانی را با شور و شوق فراوان آغاز کرد، اما ناگهان غم در زندگیاش نفوذ کرده و آنجا را تحت تأثیر خود قرار داد.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواستم که خانهام تاریک باشد، دلم میگرفت و اشک چشمانم در تمام مسیرها میافتاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در وصفِ تو، عقل، طبعِ دیوانه گرفت
جان تن زد و با عجز به هم خانه گرفت
چون شمع تجلّی تو آمد به ظهور
طاووسِ فلک، مذهبِ پروانه گرفت
مرغ دل من چو ترک این دانه گرفت
انصاف بده که نیک مردانه گرفت
از دل چو بماند دلبرش دست کشید
از جان چو بجست پای جانانه گرفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.