جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۱۳ رسوا شده لولیی ربالی دردست از کوی خرابات همی آمد مست با خویشتن این ترانه می زد پیوست کای وای کسی که از خود و خلق نرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی مست و رسوا به نام لولیی ربالی از محلهی خراباتیها میآید. او در حالی که به خودش آهنگی میزند، از وضعیت خود و ارتباطش با دیگران نگران است و میگوید وای بر کسی که نه به خودش و نه به مردم توجه ندارد.
هوش مصنوعی: یک لولی که به خاطر شغلش در کوی خراباتیها مست و خوشحال است، به طرز عجیبی در حال آمدن است و همین باعث رسوایی او شده است.
هوش مصنوعی: شخصی به خود میگوید که ای کاش هیچ کس از خود و جامعهاش جدا نشود و همیشه به هم نزدیک و همراه باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او به جان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو به شب باید جست
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
گر سیر شدی بتا ز من در خور هست
زیرا که ندارم ای صنم چیزی لست
رنج دل رنج دیده جز دیده نجست
دانی که شد این گناه بر دیده درست
در جمله جهان صورتی از دیده نرست
کش چندین موج خونش از دیده نشست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.