هرگز ای شوخ سوی خسته دلی دیدی نی
حال عشاق جگرسوخته پرسیدی نی
مرد صد تشنه به خاک رهت ای آب حیات
قطره ای بر لب یک تشنه چکانیدی نی
لطف رفتار تو را هست هزاران کشته
به سر تربت یک کشته خرامیدی نی
بود گشتن ز ره و رسم وفا قاعده ات
بهر یک بیدل ازین قاعده گردیدی نی
مرغ و ماهی همه از ناله ما نالیدند
هرگز این ناله شنیدی تو و نالیدی نی
صحبت غنچه لبان هست دلا باغ مراد
به مراد خود ازین باغ گلی چیدی نی
جامی از کوی مغان مست و کف انداز رسید
بگذر ای محتسب شهر شتر دیدی نی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.