شمارهٔ ۲۹۰
می زند راه دلم شکل سهی بالایی
که نمی بینمش از سروقدان همتایی
همچو گل ظاهرش از صفحه عارض لطفی
همچو مه لایحش از لوح جبین سیمایی
در صف تنگ قبایان و تنک پیرهنان
دیده حاسد ازو دور عجب رعنایی
همه پروانه شمع رخ اویند ولی
نیست از نخوت خوبی به کسش پروایی
خلوت من شود از پرتو رویش روشن
گر مددگار شود همت روشن رایی
زآستانش به سفر پای من از جا نرود
نیست در شهر چو من عاشق پابرجایی
جامی از مس وجود تو چه حاصل چو بر آن
کیمیایی نکند تربیت دانایی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...