با این همه کین با من بیدل که تو داری
نشکیبم ازین شکل و شمایل که تو داری
دیوانگی آرد همه ارباب خرد را
برطرف مه این طرفه سلاسل که تو داری
هر اشک مرا بر درت افتاده سوالیست
کس را نبود این همه سایل که تو داری
مپسند که چون مه ز مقابل شودم دور
این طلعت با ماه مقابل که تو داری
از غمزه تو هر طرف افتاده قتیلیست
من کشته این غمزه قاتل که تو داری
هر لحظه بری صد دل و جان بیش که دارد
زاسباب جمال این همه حاصل که تو داری
از آتش جامی شده نرم است دل سنگ
از سنگ بود سختتر این دل که تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.