خدایا به آن سرو نازم رسان
به آن دلبر دلنوازم رسان
سرم را بود منزل آن آستان
به سرمنزل خویش بازم رسان
پریشانم از هجر همراز خویش
به جمعیت آباد رازم رسان
بود روی او قبله هر نیاز
به آن قبله هر نیازم رسان
سری دارم از بهر خدمت به دوش
به پای یکی سرفرازم رسان
ره وصل جانان دراز است و دور
به آن راه دور و درازم رسان
چو جامی ز بیچارگی سوختم
به دیدار آن چاره سازم رسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دعا و نیایش میپردازد و از خداوند میخواهد که او را به معشوقش برساند. او از دوری و غم هجران همراز خود نالان است و میخواهد به مکان مقدس و آستان معشوقش برود. شاعر در عین حال احساس پریشانی و نیاز میکند و میخواهد که به جمعیتی که رازهایش را در بر دارد، برود. او به عشق و نیاز خود به محبوب اشاره میکند و درخواست میکند که در مسیر وصال، او را یاری کند. در نهایت، او به بیچارگی خود اعتراف کرده و خواهان دیدار معشوق و چارهای برای رنجهایش است.
هوش مصنوعی: ای خدا، به آن زیبای دلنواز و دلبرِ محبوبم مرا برسان.
هوش مصنوعی: من در آن آستان، جایی که سرم را به آن اختصاص دادهام، میخواهم به مقصد نهایی خود برگردم.
هوش مصنوعی: دور از دوست خودم، دل شاد و آرامی ندارم؛ به جمعی پرجمعیت، رازهای دلم را بگویم.
هوش مصنوعی: او همواره محل توجه و方向 من برای هر درخواست و نیازی بود و به سوی او همواره نیازهای مرا راهنمایی کرد.
هوش مصنوعی: من برای خدمت به دیگران سر و دوش دارم و میخواهم کسی را به عشق و سربلندی به پای خودم برسانم.
هوش مصنوعی: راه رسیدن به محبوب بسیار طولانی و دور است، اما من را به آن مسیر دور و دراز راهنمایی کن.
هوش مصنوعی: زمانی که در اوج ناچاری و despair قرار گرفتم، با دیدن آن کسی که میتواند به من کمک کند، دلم دوباره زنده شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.