منم امروز و حالتی که مپرس
وز وداعت ملالتی که مپرس
رفتی و بی تو جان نرفت از تن
دارم از تو خجالتی که مپرس
مانده ز انکار عشق توست فقیه
در حجاب جهالتی که مپرس
مرغ تیر تو کرده نامه به پر
در هلاکم رسالتی که مپرس
بس هدایت طلب که از زلفت
رفته راه ظلالتی که مپرس
بهر آیینگیت صوفی شهر
داده دل را صقالتی که مپرس
شد چو طوطی ز شکرت جامی
مرغ شیرین مقالتی که مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر ناظر به احوال درونی شاعر پس از جدایی از معشوق است. او احساس ناراحتی و تنهایی میکند و از حالاتی که در اثر جدایی برایش به وجود آمده، سخن میگوید. شاعر از خجالت و رنجی که در غیاب معشوق دارد میگوید و به نوعی درگیر تناقضات عشق و عرفان است. او به جستجوی حقیقت و هدایت در دنیای عشق و زیباییهای آن میپردازد و در نهایت به زیبایی و شیرینی عشق اشاره میکند، طوری که آن را به شیرینی سخنان طوطی تعبیر میکند. در مجموع، شعر حاوی عواطف عمیق و جستجوی معانی عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: من حالا در وضعی هستم که نیازی به پرسش دربارهاش نیست و از جدایی و دوری تو احساس غم و ناراحتی میکنم که بهتر است دربارهاش صحبت نکنیم.
هوش مصنوعی: تو رفتهای و هنوز جانم از تنم جدا نشده است، اما از تو شرمندهام و بهتر است که این موضوع را نپرسید.
هوش مصنوعی: فقیه به خاطر انکار عشق تو در حالتی از نادانی باقی مانده است و بهتر است از او در این مورد سوال نکنید.
هوش مصنوعی: پرندهای که تیر تو به او اصابت کرده، نامهای به پرش نوشته و من در حال نابودیام. پیام آن را نپرس.
هوش مصنوعی: بیشمار افرادی که به دنبال راهنمایی هستند، به خاطر جمال تو از راه راست منحرف شدهاند و بهتر است از آنها نپرسید.
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییهای تو، صوفی شهر دل را طوری پالوده کرده که حتی نپرسیدنی است.
هوش مصنوعی: وقتی که طوطی از شکر شیرین مست شد، دیگر نیازی به پرسیدن سخنانش نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.