کو در ادراک حقایق نکته دانیهای او
در بیان نکته ها شیرین زبانیهای او
همت او گنج کنت کنز را مفتاح بود
بود ازان گنج این همه گوهر فشانیهای او
بود شاه فقر لیک اصحاب را می داشت پاس
از خطور غیر بر دل پاسبانیهای او
در طریقت بود سلطان وز دل ارباب فقر
گامهای نفس راندن کامرانیهای او
ای که می گویی بگوی از وی نشان روشنم
هست روشنتر نشان بی نشانیهای او
زندگانی چون مسیحا کرد با هر مرده دل
ساخت زنده عالمی را زندگانیهای او
بود شمع جمع پیران جهان ناتافته
پرتو الشیب نوری بر جوانیهای او
در جوانی بود و پیری هم ممد رهروان
کو چو اویی در جوانی پیر و در پیری جوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.