جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۶۷ از تفرقه هجر تو در حلقه جمع از بس که فشاندم اشک دوشینه چو شمع در دیده نماند اشک و اکنون ز دلم لو زاد علی العین دم فهوالدمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از درد فراق و جدایی صحبت میکند. او میگوید که به خاطر غم و اشکهایی که برای معشوقش ریخته، دیگر در چشمانش اشکی باقی نمانده است و حالا تنها درد در دلش مانده است. احساسات او به شدت عمیق و متاثرکننده است.
هوش مصنوعی: از جدایی و دوری تو، بین دوستانم، تا حدی اشک ریختم که مانند شمعی که آب میشود، اشکم بر زمین میریزد.
هوش مصنوعی: در دیدهام دیگر جایی برای اشک نمانده و حالا از دلم، به سختی، قطرات اشک بر روی چشمانم جاری شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کرد مرا گذر سماع تو به سمع
ماننده شمع آتشینم دم و دمع
از تاب و تپش که از تو من دارم جمع
از جمله هر صدی یکی دارد شمع
ای شادی عید چون به کام دل اع
دایم شده محبوس درین غمکده مع
ذورم بر اهل دل گر آزادی مح
بوسیست به رسم عیدیم از تو طمع
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.