شمارهٔ ۵۲۹
چون تو در شهر مهی از من دلداده چه لایق
که نباشم به سر کوی تو آشفته و عاشق
آن که با روی نکو داد تو را پایه عذرا
چه عجب گر دهد از عشق مرا منصب وامق
گو طبیبم ز غم عشق تو پرهیز مفرما
که مزاج من بیمار به عشق است موافق
دل و جان بسته زلفت به رخت مهر چه ورزم
عشق را شرط نخستین چه بود ترک علایق
جیب جان هر سحری می درم از مهر جمالت
نیست جز صبح درین قصه مرا شاهد صادق
گشتم از عشق تو بیمار گذر کن به سر من
کین مرض را نتوان یافت طبیبی چو تو حاذق
جامی از صدق وفا دل به نگاری ده و بگسل
ز حریفان ریایی و رفیقان منافق
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...