شمارهٔ ۴۶۴
پیر شدیم و به دل داغ جوانان هنوز
ماند تن از کار و جان طالب جانان هنوز
رسته دندان گشاد رخنه حرمان و من
کام طلب از لب تنگ دهانان هنوز
تن شده مویی و مو گشته سفید و دلم
مویه کنان از غم موی میانان هنوز
مرده صدساله را مژده تو جان دهد
لب نگشاده به آن مژده رسانان هنوز
خاک توام دست من کی به رکابت رسد
گرد تو نایافته بادعنانان هنوز
لب ز سخن بسته ام غنچه وش اما چو خار
نشتر ریش منند تیززبانان هنوز
جامی اگر چه نماند نظم تو را رونقی
سخره طبع تواند سحربیانان هنوز
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...