لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
جامی

ای تو را دامن ز گلبرگ بهاری پاکتر

غنچه وارم هر دم از شوقت گریان چاکتر

بود خاک آستانت از غبار غیر پاک

شد ز شست و شوی آب چشمم اکنون پاکتر

ریختی صد بیگنه را خون که تیغت کس ندید

نیست شوخی از تو در عاشق کشی چالاکتر

تا دل از غمناکی خود شادمان دیدم تو را

جهد آن دارم که باشم از همه غمناکتر

نیکوان را نیست باک از خون عاشق ریختن

گر مرا کشتی چه باک ای از همه بی باکتر

شویم از آب مژه سازم ز تف سینه خشک

چون شود از خون ناپاکم تو را فتراک تر

رخش بیرون ران که بهر پایبوس مرکبت

شد جهانی بر سر ره خاک و جامی خاکتر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
هلالی جغتایی

جامه گلگون، روی آتشناک از گل پاک تر

جامه آتشناک و رو از جامه آتشناک تر

تا چو گل نازک تنش را دیدم، از جیب قبا

سینه من چاک شد، چون دامن من چاک تر

حیف باشد آنکه: دوزم دیده بر دامان او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه