دوش در بزم گدا شاه فرو آمده بود
نور نازل شده و ماه فرو آمده بود
نازنینی به صف خاک نشینان نیاز
از سریر شرف و جاه فرو آمده بود
ز آسمان بر من محنت زده از رحمت و لطف
آیتی بود که ناگاه فرو آمده بود
گرچه شاهان به هواخواهی او خاسته اند
پیش درویش هواخواه فرو آمده بود
عمرها بهر زمین بوسی خیل و حشمش
خیل اشکم به سر راه فرو آمده بود
کردم آهی ز غمش آتش صد خرمن شد
هر کجا دودی ازان آه فرو آمده بود
در چمن بی قد آن سرو سهی جامی را
خاطر از همت کوتاه فرو آمده بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حضور یک نازنین اشاره دارد که از مقام و جاه خود فاصله گرفته و به جمع خاکنشینان پیوسته است. این حضور بهصورت نوری درخشنده و ماهی که بر زمین فرود آمده، توصیف میشود. شاعر از رحمت و لطفی که به او نازل شده، یاد میکند و بیان میکند که حتی شاهان نیز برای جلب محبت او تلاش میکنند، اما در نهایت او دل به درویشها داده است. شاعر به احساسات عمیق خود نسبت به غم و عشق اشاره میکند و بیان میکند که اشکهایش بهدلیل این عشق، به زمین میریزد. در نهایت، اشاره میکند که در میان زیباییهای طبیعی، همت او کوتاه است و این مساله به ناامیدیاش دامن میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.