بخش ۱۷
میشی از جویی بجست، دنبه وی بالا افتاد. بز بخندید که عورت تو را دیدم! میش روی باز پس کرد که ای بی انصاف من سالها عورت تو را برهنه دیدم و هرگز نخندیدم و طعن تو نپسندیدم تو پس از عمری که یک بار مرا چنین دیده ای چه سرزنش من پیچیده ای؟
چون لئیمی با هزاران عیب و عار
روز و شب با خلق عالم آشکار
بیند اندک عیبی از صاحب کرم
برنیارد جز به طعن و لعن دم
آن به عیب این شود یکسر زبان
این به ذکر او نیالاید دهان
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...