جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۱ ای دل غم را نهاد باید گردن خو با غم روزگار باید کردن شادی چه کنی که آن بعمری باشد غم خور که همه وقت توانی خوردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دل میگوید که باید با غم زندگی کنار بیاید و آن را بپذیرد. زیرا شادی زودگذر است و عمر زیادی ندارد، اما غم همیشه همراه انسان است و میتوان هر زمانی آن را تجربه کرد. پس بهتر است دل به خوردن غم عادت کند.
هوش مصنوعی: ای دل، باید غم را بر دوش بکشی و با مشکلات زندگی بسازی.
هوش مصنوعی: شادی چه نفعی دارد وقتی که عمرت را صرف غمگینی میکنی، در حالی که همیشه امکان غمگین شدن هست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزار ترا گرچه نهادم گردن
غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن
از محتشمی نیست مرا آزردن
تو محتشمی مرا چه باید کردن
یارب گل دینم از پژمردن
در عصمت خود دار گه جان بردن
در دل دارم میوه دل پروردن
ایمن کنم از خزان کافر مردن
ای دل چو نمینهد سپهرت گردن
نتوان به خروش و زور بخت آوردن
بر من چه بود جز که به کف خون خوردن
دیگر چه کنم دلا چه دانم کردن
ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن
تا کی ز سر زلف تو غارت کردن
چون من دو هزار عاشق بی سر و بن
هر دم سر زلفت فکند در گردن
زین بیش غم زمانه نتوان خوردن
چه توان کردن چو هیچ نتوان کردن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.