جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴ گفتم که بزلف در کجا دارم دل بنمای بمن تا بتو بسپارم دل بگشای سر زلف و نگه کن تا من چون از سر زلف تو برون آرم دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از محبوبش میخواهد که زلفهایش را کنار بزند و به او نظر کند تا بتواند دلش را به او بسپارد. او تمنا دارد که با دیدن محبوبش، دلش را از زیر زلفهای او آزاد کند.
هوش مصنوعی: گفتم که موهایت کجا قرار دارد، تا دل خود را به تو بسپارم و نشانم دهی.
هوش مصنوعی: موهای خود را باز کن و نگاهی به من بینداز تا ببینی چطور از دلم به خاطر زیباییهای تو بیرون میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل می ندهد که از تو بردارم دل
یا تا به کسی کم از تو بگذارم دل
دانی چه کنم گم شده انگارم دل
بگریزم و در پیش تو بسپارم دل
ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه میدارم دل
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.