زهی شاهنشه اعظم زهی فرمانده کشور
زهی دارندهٔ عالم زهی بخشندهٔ افسر
زهی جمشید داد و دین زهی خورشید تحت دین
زهی مولای انس و جان زهی دارای بحر و بر
زهی شایستهٔ مسند زهی بایستهٔ خاتم
زهی پیرایهٔ شاهی زهی سرمایهٔ مفخر
زهی دستور تو دولت زهی مأمور تو گیتی
زهی مقهور تو گردون زهی مجبور تو اختر
عمار دولت قاهر جلال ملت باهر
مغیث ملت زاهر معز دین پیغمبر
تو آن شاهی که از ایام آدم تا بدین مدت
چو تو هرگز نبودهست و نخواهد بود تا محشر
به چشم اندر کشد چون سرمه گرد موکبت خاقان
به گوش اندر کند چون حلقه نعل و مرکبت قیصر
بود زآسیب تیغ آبدارت سال ... آتش
نهفته روی در آهن گرفته جای در مرمر
اگر دارد کشف در دل وفاقت ساعتی پنهان
وگر دارد صدف در تن خلافت لحظتی مضمر
به نرمی چون فنک گردد کشف را بر بدن خارا
به تیزی چون خسک گردد صدف را در دهن گوهر
گه جود و عطا و بذل و احسانت تهی گردد
زمین از گنج و بحر از در و کوه از سیم و کان از زر
گه حرب و مصاف و حمله و کین تو پر گردد
هوا از جان و چرخ از گرد و خاک از دشت و خون از سر
بود پیوسته از بیم سنانت در تف هیجا
بود همواره از ترس خدنگت در صف عسکر
نهنگ تند چون سیماب لرزان در یم عمان
پلنگ زوش چون سیمرغ پنهان در که بربر
ایا شاهی کز آسیب سر شمشیر تو گردون
کشد سر هر زمان چون خارپشت اندر خم چنبر
اگر خنجر زنی گاه وغا بر پیکر کیوان
کنی آن را به یک ضربت علیالتحقیق دو پیکر
بر اطراف ممالک قلعهها داری برآورده
همه بنیاد آن از سد ذوالقرنین محکمتر
رسیده قعر خندقهای آن تا تارک ماهی
گذشته سقف ایوانهای آن از گوشهٔ محور
ندیمان و مشیران و سواران و غلامانت
به انواع هنر هستند هر یک بهتر از دیگر
ندیمانی همه فاضل مشیرانی همه عاقل
سوارانی همه پردل غلامانی همه صفدر
یکی با فطنت لقمان یکی با بهجت سحبان
یکی با قوت رستم یکی با صولت حیدر
ز ترک و دیلم اندر لشکرت هستند مردانی
خروشان همچو پیل مست و جوشان همچو شیر نر
غضنفرجوش و آهنپوش و گردونکوش و لشکرکش
مصافافروز و فتحاندوز و اعداسوز و جنگاور
بود تنین و ثور و شیر و کرکس را همه ساله
ز گرز و رمح و تیغ و تیرشان بر گنبد اخضر
شکسته مهره اندر سر گسسته گردن اندر تن
کفیده دیده اندر رخ دریده زهره اندر بر
که دارد از سلاطین و ملوک مشرق و مغرب
چنین پرداخته دولت چنین آراسته لشکر
خداوندا کنون باید نشاط باده فرمودن
که شد چون جنةالمأوی جهان از خرمی یکسر
گهی آراستن بر گوشهٔ رود روان مجلس
گهی می خواستن بر نالهٔ رود روانپرور
شکوفه بر سر شاخ است چون رخسارهٔ جانان
بنفشه بر لب جوی است چون جرارهٔ دلبر
سحاب گوهرآگین گشته نقاش گل ساده
شمال عنبرآیین گشته فراش گل احمر
کنون از لاله گردد باغ چون بیجادهگون مطرد
کنون از سبزه گردد راغ چون پیروزهگون چادر
گهی صلصل کند در بوستان چون عاشقان لاله
گهی بلبل زند در گلستان چون مطربان مزهر
سرشک ابر دُرّآگین فروغ مهر نورآیین
رسول ماه فروردین نسیم باد صورتگر
طرازد حلهٔ سوسن نماید طرهٔ سنبل
فروزد چهرهٔ نسرین گشاید دیدهٔ عبهر
سمن را گه کند گردن هوا پر رشتهٔ لؤلؤ
چمن را گه کند دامن صبا پر تودهٔ عنبر
در این ایام یک ساعت نباید زیست بیعشرت
در این هنگام یک لحظت نشاید بود بیساغر
الا تا صورت مانی بود افروخته سیما
الا تا لعبت آزر بود آراسته منظر
ز خوبان باد بزم تو چو صورتنامهٔ مانی
ز ترکان باد قصر تو چو لعبتخانهٔ آزر
قضا رای تو را تابع قدر حکم تو را خاضع
ملک مُلک تو را راعی فلک بخت تو را یاور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش یک شاه بزرگ و فرمانده قدرتمند پرداخته و او را به عنوان بهترین و بینظیرترین حاکم از آغاز زمان تا کنون توصیف میکند. شاعر از ویژگیهای او مانند جود و بخشندگی، قدرت در جنگ، و حکمت مشیران و لشکریانش یاد میکند. همچنین به زیباییهای طبیعت و شکوفایی باغها در دوران حکومت او اشاره شده و از نشاط و شادی مردم در این زمان سخن میگوید. در نهایت، شاعر بر اهمیت زندگی شاد و پر از لذت در این دوران تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به تماشای شاه بزرگ و فرمانده کشور میپردازیم، که صاحب هستی و بخشندهٔ قدرت و مقام است.
هوش مصنوعی: بهراستی جمشید، نماد دادگری و دین است. چه خورشیدی که زیر سایهی دین قرار دارد. چه مولای انسانها و جانها، و چه آن کسی که مالک دریاها و سرزمینهاست.
هوش مصنوعی: شایسته است که بر مسندی بنشینی و تاج و تخت را به خود ببخشی. زیبایی و زینت شاهی تو را میستایم و تو را سرمایهای بزرگ و افتخارآفرین میدانم.
هوش مصنوعی: به چه زیبایی و شکوهی، فرمان تو موجب سعادت است. به چه اندازه جهان تحت تأثیر و تسلط توست و آسمان نیز به خاطر تو به خوبی سر زیر فرمانی دارد. ستارهها نیز تحت تأثیر ارادهی تو هستند.
هوش مصنوعی: عمار نماینده و پشتیبان سرزمین قوی و باشکوه است که ملت را درخشان و یاریدهندهای برای آنها میسازد. او همچنین مروج دین پیامبر است و باعث افتخار دین و اعتقاد مردم میباشد.
هوش مصنوعی: تو ای پادشاه، از زمان آدم تا به اکنون هیچگاه مانند تو وجود نداشته و نخواهد داشت تا روز قیامت.
هوش مصنوعی: چشمهایت مانند سرمه زیر نور و زیبایی موهای تو میدرخشند و گوشهایت به مانند حلقهای است که به زین مرکب حاکم بزرگ میخورد.
هوش مصنوعی: آسیب و جراحتی که از آب تیغ میآید، سالهاست که باقی مانده. آتش مخفی شدهای در زیر سطح آهن، جایی در سنگ مرمر وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای در دل محبت چیز پنهانی وجود دارد و اگر در وجود خلافت، چیزی نهان وجود دارد، باید به آن توجه کرد.
هوش مصنوعی: به آرامی و نرمی خاصی گنجینههای پنهان خود را آشکار میکند و بر روی سنگهای سخت نمایان میشود، همچنین به تیزی و ظرافت، صدفی که درون آن گوهر قرار دارد، میتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: هر گاه سخاوت و بخشش و احسان تو از بین برود، زمین از گنجها تهی میشود و دریاها و کوهها نیز از طلا و نقره خالی خواهند ماند.
هوش مصنوعی: گاهی میدان جنگ و نبرد به قدری داغ و پرآشوب میشود که هوا از صدای معرکه پر میشود، آسمان پر از غبار و خاک میگردد و از زمین و سر، خون جاری میشود.
هوش مصنوعی: او همیشه از ترس تیر تو در حال بیقراری است و همواره به خاطر ترس از دقت تیراندازی تو، در صف سربازان دلهره دارد.
هوش مصنوعی: نهنگ که مانند جیوهای در حال تکان خوردن است، با سرعت در دریاهای عمان حرکت میکند. در حالی که پلنگ زوش، به صورت نهفته و پنهان مانند سیمرغ، در دشتهای بربر حضور دارد.
هوش مصنوعی: آیا سلطانی وجود دارد که آسیبهای ناشی از سر شمشیر تو را تحمل کند و همچون خارپشت همیشه در حالت دفاعی و محافظت از خود باشد؟
هوش مصنوعی: اگر با ضربهای تند و بیرحمانه به کیوان حمله کنی، بهطور قطع دو نفر را به زمین میزنی.
هوش مصنوعی: در سرزمینهای مختلف قلعههایی ساختهای که هر یک از آنها به اندازهی سد ذوالقرنین استحکام دارد و این قلعهها پایههای محکمتری دارند.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف بلندی و عظمت مکانی اشاره دارد که قعر خندقهای آن به اندازهای عمیق است که به تارک ماه میرسد و سقف ایوانهایش به حدی بلند است که به گوشهی محور آسمان نزدیک میشود. بیانگر فضا و زیبایی خارقالعاده و شگفتانگیز آن مکان است.
هوش مصنوعی: دوستان و مشاوران و سواران و خدمتگزارانت هر کدام به نوعی هنر و مهارت دارند و هر یک از دیگری بهتر است.
هوش مصنوعی: در این شعر به جمعی از افراد با صفات برجسته اشاره شده است. این افراد همگی دارای دانش و عقل هستند، دلیر و شجاع به میدان میآیند و همچون غلامانی وفادار و آماده خدمت هستند. به طور کلی، مضمون این بیت به ویژگیهای مثبت و بالای این گروه از مردم پرداخته است.
هوش مصنوعی: شخصی با خرد و هوش مانند لقمان، فردی با شادی و نشاط مانند سحبان، کسی با قدرت و نیروی رستم، و شخصی دیگر با شجاعت و توانمندی حیدر.
هوش مصنوعی: در میان سپاه تو، مردان نیرومند و شجاعی از ترک و دیلم حضور دارند که سر و صدای زیادی از خود برپا میکنند و همچون فیلهایی سرکش و شیرهای نر تند و پرجنب و جوش هستند.
هوش مصنوعی: غضنفر مردی است که موهای زبر و آهنین دارد و در فعالیتهای سخت و جنگی توانایی دارد. او جنگجو و کمکی بزرگ در نبرد است و میتواند دیگران را به سمت پیروزی و فتح هدایت کند. وزیر در میدان جنگی، او دشمنان را نابود میکند و در تحقق پیروزی نقش مهمی ایفا میکند.
هوش مصنوعی: هر سال صدای جنگ و نبرد وجود دارد، صدای یال و خنگ حیواناتی چون اسب و گاو و شیر و کرکس از ضربات شمشیر و تیر، که بر آسمان آبی طنینانداز میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی ناامید و نابسامان میپردازد. در آن، اشاره به اجزای درهم شکسته و آسیبدیده بدن و روح دارد. مهرههایی که شکستهاند، گردنی که آسیب دیده، چشمانی که درگیر غم هستند و چهرهای که در آن نشانههای درد و رنج به وضوح دیده میشود. در مجموع، تصویری از نابودگی و اندوه عمیق را به بیننده منتقل میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شکوه و عظمت قدرتهای سلطنتی در شرق و غرب اشاره میکند و میگوید که چنین دولت و لشکری با این ویژگیها و زیباییها ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: ای خدا، اکنون باید شادی و خوشی باده را فراهم کنی، زیرا که جهان به تمامه از خوشی و سرزندگی مانند بهشت شده است.
هوش مصنوعی: گاهی مجلس شادی و زیبایی در کنار رود برپا میشود و گاهی هم به شنیدن ناله و آواهای غمگین رود، احساس میشود که باید بهجای شادی، به اندوه و خاطرات تلخ پرداخت.
هوش مصنوعی: گل شکوفهدار بر روی شاخه، همچون چهرهی زیبای محبوب است و بنفشه که کنار جوی آب روییده، شبیه به دلربا و دلبر میباشد.
هوش مصنوعی: ابرهایی که مانند جواهر میدرخشند، نقاشی گلهای بیآلایش شمال را زیباتر کردهاند و فرش گل سرخ نیز به طرز زیبا و دلرباییتر شده است.
هوش مصنوعی: اکنون باغ با گلهای لاله زینت میگیرد و رنگارنگ میشود و اکنون درختان سبز بهطرز زیبایی مانند چادر رنگی جلوه میکنند.
هوش مصنوعی: گاهی مانند عاشقانی که در باغ لاله صدا میزنند، آواز میدهد و گاهی همچون نوازندگان در گلستان نغمه میخواند.
هوش مصنوعی: اشکهای زیبایی چون دُرّ در زیر ابرها میبارد و نور ماه، که نشانهای از پیامبرانه است، در این ماه فروردین میدرخشد، درست مثل نسیم باد که چهره را میسازد و شکل میدهد.
هوش مصنوعی: شکوفایی گلهای زیبای سوسن و سنبل را میتوان دید که در کنار هم هستند، و چهرهٔ نسرین نیز به زیبایی میدرخشد و با باز شدن گلها، چشمها به شکوفایی آنها خیره میشود.
هوش مصنوعی: سمن که گل خوشبویی است، گاهی به خاطر نسیم خوش هوا، گردن خود را میسازند و زیبایی را به نمایش میگذارد. همچنین، چمن در برخی مواقع با نسیم صبحگاهی، دامن خود را پر از تودهای از بوی خوش عطر عنبر میکند.
هوش مصنوعی: در این روزها نباید حتی برای یک ساعت بدون لذت زندگی کرد و در این لحظه نباید لحظهای بدون نوشیدنی گذراند.
هوش مصنوعی: به جز زمانی که چهرهٔ مانی درخشان و زیبا باشد و به جز زمانی که بازیچهٔ آزر زیبا و آراسته باشد، زیباییهای دیگر کمتر اهمیت دارند.
هوش مصنوعی: از زیباییهای تو همچون تصویرهای مانی به بزم تو جلوهگری میکند و از نازکدلان همچون خانهی عروسک آزر، قصر تو زیبا و دلربا است.
هوش مصنوعی: سرنوشت تو تحت فرمان ارادهات قرار دارد و تقدیر به رای تو وابسته است. حکم تو مورد احترام و تابع است. ملک و داراییات را آسمان مراقبت میکند و بختت همواره از تو حمایت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.