ماهی آزاد
ماهی آزاد در ۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:
مفهوم ابیات مورد علاقه
خدایا تو روح و جان و همۀ هستیام هستی و من به دنیا و متعلقاتاش هیچ کاری ندارم.
از عشقت در یک لحظه از خود بی خود میشوم و در لحظه دیگر مانند کباب در عشق تو میسوزم تا به کمال پختگی و وصالت برسم، من با گردش روزگار کاری ندارم.
خدایا از وصال تو مستم و هیچ اشتیاقی به خلق ندارم.وقتی صید خداوند شده ام از افکار و ذهن و بدن رهایی پیدا کردم.تیر و کمان به چه درد من می خورد.
(تیر و کمان در ابیات مولانا اشاره به فکر و بدن دارد).
وقتی من سر هستی را زمین نهادم تسلیم خداوند شدم (سر نهادن =تسلیم شدن) پس چرا باید بار سنگین این عالم صورت را مثل یه کوه را بدوش بکشم.
گرگ درون در لباس شبان و( نگهبان) میخواهد مرا بنده خودش کند حالادیگر متوجه شده ام که او شبان نیست و گرگ درون است که در لباس شبان میخواهد به من امر کند پس چرا من ناز نفس سرکش یا گرگ درون را بکشم و از او پیروی کنم.
خدایا ذره ای با تو بزرگ و تبدیل به جهانی میشود، و هر قطره با نیروی توست که تبدیل به انسان یا جانی قدرتمند میشود وقتی همه چیز از تو هویدا و آشکار میشود، نام و نشان به چه کارم می آید.
من به رنج و درد تمرکز و توجه نمیکنم تنها به خداوند و آنهایی نگاه میکنم که عاشقانه نگرانم هستند که از تاریکی و رنج به سمت انسانیت و آگاهی و نور قدم بردارم.
(صد نگران اشاره به هوشیاری الهی در درون هر شخص و خداوند و یا پیامبران ..)
غم عشق، لطف است از غم عشق به خداوند شادم ، من از این معشوق، امنیت و گشایش در کار را میخواهم.
ای عشق یا ای خداوند چه قدر زیبا و در دسترس
هستی، چه شاد است آن کسی که در وجود او باشی(تو را در وجودش زندگی میکند).
و چه روشن است آن چشمی که تو را می بیند.