گنجور

حاشیه‌گذاری‌های ایمانوئل

ایمانوئل


ایمانوئل در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

دوستان عزیز تصویرسازی یا بهتر بگویم بازنمایی ذهنی ناشی از دانش شما و توانایی استفاده از اطلاعات شماست و این تصویرسازی هایی که در پایین این شعر مشاهده می شود نمودی از ذهن آشفته و پریشان شما دارد. 

بیت اول : توصیف وضعیت و حال خود حافظ است، از عرق سرد و حال و روزشان مشخص است که بدجوری مست، بدجوری عاشق هستند. 

(در اینجا یادتون باشد که حافظ یک لبخند ریز دارد) 

بیت دوم : شرح فردی است که با یک حالت پرخاشگرانه و از طرفی لب را هم به نشانه افسوس گزیده میاد پیش حافظ

بیت سوم : اون شخص با (اندوه) به حافظ، شیرازی هم میگه، خوابت هست؟ (البته مشخص است که ارادت داره به حافظ و از مقام عاشقیت حافظ باخبره - این عاشق دیرینه من (منظور حس دوستانه و شناخت هست و عشق به خودش نیست و یعنی ایشون هرکی هستن هم باخبر هستن هم بسیار دوست خوب و نزدیک حافظ) 

توضیح : شیرازی ها مثلا میگن باکیت هست؟ یعنی طوریت هست؟ مشکلی داری؟ 

بیت چهارم : میگه عاشقی که باده شبگیر (شرابخواری سر صبح خروس خون) بهش میدن اگه نگیم باده پرست هست، کافر عشق هست (اشاره داره به صبح و راز و نیاز صبحگاهی و هوشیاری لازم که تو انگار هوشیار نیستی) 

مکان این جا احتمالا یک خونه بزرگ هستش مثلا مال پادشاهی و حاکمی که همه ادیبان و شعرا جمعند و شراب خواری  هم براه است 

بیت پنجم : حافظ به اون مرد میگه برو ای زاهد به افرادی که، ته شرابم که تلخه بالا میکشن، کاری نداشته باش که از روز ابتدای هستی چیزی جز این تلخی به ما هدیه که ندادن! (حافظ تلخی را دیده و نرفته و داره جرعه جرعه از تلخی مینوشد و این همان عشق است دیگر) 

بیت ششم : هر چی "اون ریخت در پیمانه ما" خوردیم حالا یا از منبع بهشتی هست یا از منبع ساقی مست 

بیت هفتم : بعد یه نگاه به لبه جام که مثل (لبخند) هست و یک نگاه به نگار و میگه ای بسا توبه، یعنی محتملا یا حتما توبه، توبه از چی از "کافر عشق بودن"، مثل همون توبه ای که حافظ شکستش. (ترکوند دیگه اینجا یعنی من توبه کردم و شکستم و همش بیدارم ای زاهد و حواسم هست کاکو)

 

پ.ن. دوستان با همگی تون هستم. متاسفانه از دید خودتان اشعار را تفسیر می کنید (همه) و خیلی از معنای حقیقی بدور هستین .. چون از مرجع خبر ندارین و درک و شناختی ندارین مدلول شما سوگیری و قضاوت شده بر اساس میزان دانش و تجربه کنونی شماست و این باعث میشه محتوا سردرگم بدنبال معناسازی از داشته های ذهنیتون باشد .. خیلی توضیح نمیشه داد واقعا ولی پیشنهاد میدم اشعار را فقط بخواند یا موسیقی های ساخته شده بر اساس این اشعار را بخوانید شاید حالتون خوب بشود. 

پ.ن. برخی درباره معنای کلمات یا جناس و استعاره ها و وزن ها اطلاعاتی میدن یا درباه تاریخ اون زمان و همزمانی اتفاق ها میگن که خیلی خوب است ممنون. 

پ.ن. جلوی این همه ادیب و شاعر که اینجا گرداوری شده که کسی ادای فارسی و ادبی صحبت کردن و "دکتر" گفتن نباید داشته باشد. شما اومدین از جمع دکترهای بزرگی نسخه ای بگیرین تازه اگر لایقش باشین. آخه چقدر خودبزرگ بینی و خودشیفتگی!! 

پ.ن. گنجور ممنون واقعا بابت گرداوری این مجموعه و گله بابت عدم کنترل کامنت ها که البته میدانم شدنی نیست و کاری سخت و پیچیده و زمانبر و پرهزینه است. اگر بخش دونیت یا حمایت مالی در وب سایت دارین راهنمایی کنید که کمی از بار سنگین این لطف و تلاش شما را که بر دوش خود حس می کنم، کم  کنم که حداقل هزینه سرور و نگهداری کمک شود. سپاس 

 

ایمانوئل در ‫۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

صرفا جهت راهنمایی : 

در فلسفه و منطق نفی نفی نمیشود مثبت. آن گزاره ای که نفی شده است در نفی دوباره خودش میشود. 

مثال : آگاهی برابر است با نفی جهل. حال نفی (نفی جهل) میشود جهل. باید توجه کنید که (نفی جهل) خود یک گزاره محسوب میشود، مثل خود و ناخود که ناخودی بخودی خود معنا و مفهوم مستقل دارد. 

از این منطق در یک مدل مغالطه استفاده میشود، توسل به جهل، مغالطه ای که در آن شخص ادعا می‌کند که یک گزاره درست است به این دلیل که نقیض آن ثابت نشده‌ است. یا بالعکس یک گزاره را نفی میکند چون درستی آن در ظاهر اثبات نشده است ولی برای او شده است!!

 

ایمانوئل در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۰ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما

 

sunny dark_mode